کمبود خواب و استاد پرحرف!

دیروز هرکی به تور من میخورد پرحرف بود

استاد دیشب مارو نشوند پای کلاس تا ساعت 2!!

فکر کن تا 2 نصف شب از ساعت 9 ونیم تا 2!!

یعنی من رسما شهید شدم 

وسطش دوفلاکس چایی خوردم دیگه دوساعت اخری زیر پتو بودم

بدبختی اینه باید حرف میزدیم

نمیشد که خوابید:)))))))

کلاس تعاملی

تهش گفتم اقا ساعتو نگاه کنید دیگه 2 نصف شبه من که باید 8 بیدار باشم و....

دیگه استاد به بچها گفت کلاس تموم کنیم

دیشب یکمم باا ستاد بحثم شد

سر مسائل اعتقادی

استاد یه عادتی داره هی میگه منو موجا تفاهم داریم

قشنگ نیست این حرفش چون مجرد استادمون

مدام اینو توی جلاست تکرار میکنه

بعد دیشب که حرفش شد من گفتم استاد اقا اعتقادم اینه 

برگشته یه چیزی میگه که مثلا من بیشتر میفهمم تو هم به من میرسی تو این مورد 

اره ما تفاهم داریم

قاطی کردما

گفتم متعصبانه حرف نزن در این مورد 

منکه همه حرفهامو جلو کلاس نمیزنم یه چیزایی واسه خودمه

خلاصه اینطوری بحث طولانی شد و تقصیر منم بود که مسیر کلاس رفت سمت یه چیزایی که نباید وتا 2 طول کشید

ته تهش منم زدم تو برجک استاد دیدی خودت متعصبی!

دیگه من دو خوابم برد 6ونیم با گرما بیدار شدم

تا برقها رفته و کولر خاموش

دیگه رفتم قطع کردم کولرو برق اومد نوسان نکنه

و گرفتم خوابیدم که 8 هم بیدارشدم 

الان کله ام خوابه همکارام کلی کار ریختن سرم 

دلم خواب میخواد قهوه خوردم بی فایده بود 

کمبود خواب دارم این هفته 

اون کارهای دوستمم هست که بهش قول دادم

احساس میکنم عین خر تو گل موندم از این حجم کار!

اضطرابم بیشتر شده چون استراحتم کمه و وقت ندارم کارهامم همه فورس هست

باید یه مقداریشو کم کنم!

خلاصه تازه بعد دوسه ساعت بیداری تندتند صبونه خوردم 

امروزم دوسه جلسه مهم داریم با تپل خان و حسن جان

خوبه که رییس رو مود خوبشه!

و فعلا اینطوری میگذرونیم و کارها رو با آرامش میخواد اما ببنیم تپل خان کجا کم اورده که بعد یک هفته افتابی شده!

هر جا کم میاره سریع جلسه جور میکنه که کارهاش بندازه گردن اینو و اون:))))))

تازه انگار تو کات هم هست بااون استوری هاش

به من میگه سین رو باز کن چرااینطوری میکنی

میگم اقا من چند سال سین واتسپم بسته است علاقه ندارم چک کنم کسی رو یا کسی چکم کنه 

کنترل گر تپل اخه به تو چه بچه

ولی برا سایت محمد دارم ازش کمک میگیرم برا محمد یه سایت ران کنیم برا فروشگاهش

اون همکار جدیدم هنوز هیچی نشده رفته سن و سال منو پرسیده!

وا خوب به تو چه اخه

حسن جان هم برگشته گفته بزرگتر از توهه یکی دوسال 

نگفته متولد چند

بعد  خودش اومد بهم گفت ببخشید من اینارو پرسیدم و....

خواستم بگم به تو چه 

گفتم سن و سال من برا چی شماست اخه؟

میگه چون خیلی فهمیده هستین 

اره منم گوشام درازه!

داداشی هم زنگ زد خونه رو شسته بود و تمیز کرده بود میگم خواهرت بمیره تنهایی کسی کمکت نیست

میگه من خودم دوست دارم کارام تنهایی انجام بدم گفتم کارگر میگرفتی خوب هنوز که خونه خالیه 

وسیله نیست توش

گفت نه عادت کردم بعد کارمیرفتم دنبال خونه و شلوغ بودم این یه ماه امروزم دوست نداشتم خلوت باشم 

دیگه میتونی پاشی بیای اصفهان دیدنم

حتما که من میرم دیدنش یه مسافرت نیاز دارم چه بهتر که با داداش باشه

اجی هم خوش سفره بارها باهم رفتیم شیراز و اینور واونور

 

ته تهش میدونم 4شنبه قهوه ای میکنم نازی ولیلا رو 

فعلا که نازی میخواد برا کیک بپزه نمیدونه واسه تولد خودشه!

--------------------------

استاد اومد بابت جلسه دیشب تشکر کرد که 5 ساعت سرکلاسی موندیم که به 2 نیمه شب ختم شده و از من و حدیثم تشکر کرد

بابت اینکه فعال بودیم و تااون تایم حرف زدیم واقعا و هوشیار بودیم 

منم گفتم به قیمت سردرد و کم خوابی و عدم تمرکز امروز تموم شد جلسه دیشب! و استاد فقط خندید

ولی من جدی گفتم واقعا.

من توهم دانایی ندارم ویه جایی واقعا احساس ضعف و نابلدی کنم خیلی خوب اینو بیان میکنم بدون خجالت

مثلا به رییس هرروز میگم از من انتقاد کن 

و خودش تعجب میکنه هربار کاری انجام میدم بهش میگم ایرادمو بگو!

این نشونه عدم اطمینان از خودم نیست

نشونه اینه میخوام رشد کنم و هربار اونقدر جزیی ایراد میگیره من خوشحال تر میشم 

و سری بعد بهترم 

هیچ وقتم بحث نمیکنم سر ایراداتش مگر اینکه الکی باشه و نظر خودم بهتر باشه !

حالا امروز یکی از بچهای کلاس اومد روی یکی از فایلهای من یه نظرگذاشت

من گفتم اتفاقا نظر من برعکس اینه 

بعد سریع برگشت گفت مگه فقط تو نظرت درسته و... چرا فکرمیکنی من حق ندارم نظر مخالف داشته باشم و....

منم دیدم اوضاع خیطه از اینکه استاد مجرد از طرفی خیلی موجا موجا میکنه سرکلاس و هی از سن و سال من میپرسه و مجرد بودن و....

اینا هواورشون داشته فکر میکنن من دنبال جلب نظر استادم در صورتی اصلا ما بهم نمیخوریم تریپش استاد سبک زندگیش و ....

هیچیش با من نمیخونه 

حتی من از قیافه اش خوشم نمیاد!

یه وقتهای همیشه عصبانی و از این تریپ خوشش میاد ازش بترسن من همیشه راحت انتقاد میکنم ازش واقعا ازش نمیترسم

بعد ویس دادم گفتم ببین همه میتونن نظر مخالف با من داشته باشن وقتی میگم اتفاقا نظر من برعکسه یعنی منم دارم نظر خودمو مطرح میکنم

به معنای رد نظر تو نیست 

و براش توضیح دادم چرااینو میگم!

واستاد اومد تایید کرد نظر منو اون خانمم گفت کاملا درست میگی 

دنبال تاییدش نبودمافقط میبینم گاهی این عدم شناخت همدیگه باعث چه قضاوت هایی میشه 

بعد استاد زبان پیام داد تو قصد نداری برگردی سرکلاست دختر جان

گفتم چرا دوهفته دیگه یکم اوضاعم بهتر میشه 

گفت حله و یه سری کارکه برای شرکت باباش انجام داده بودمم خیلی براشون پرسود بود هی میگفت

بگو من باید چقد باهات حساب کنم 

گفتم فعلا هیچی تا بعدا که این سودها بیشتر شد کلاسمون شروع شد با کلاس حساب میکنیم 

ظهر ماکارونی درست کردم 

و داداشی زنگ زد و اجی 

میگن تو کلا کم پیدا شدی گفتم نه شلوغم

وخیلی استرس دارم واقعا داروها برام خوب نبودن یعنی هنوز بدنم بهشون عادت نکرده!

 ببنیم هفته اینده چطور پیش میره اگر دیدم هفته دیگه ام اینطوری با دکتر صحبت میکنم عوضشون کنه 

 

 

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان