امروز همه ی برنامه ریزی هام بهم ریخت
ساعت 10 بود داداش زنگ زد که زن داداش رفته ختم
و خودشم صبحکاره
بعد ختمم باید بره سرکار چون اونم شیف صبح بود
گفت بچها تنها خونه ان و استرسشون دارم
ناهار بیان پیش تو؟
چون پارمیسم باید میرفت مدرسه حضوری بودن امروز
گفتم اره بیارشون
دیگه پاشدم زرشک پلو گذاشتم و داداش یکساعت بعدش پاس گرفت وبچها رو رسوند ورفت
پارمیس با من تو آشپزخونه بود پارسینا هم قلم به دست و داشت برا خودش تمرین نوشتن میکرد
خوشم میاد عادت کرده به نوشتن و خوندن
تند تند غذارو حاضر کردم و سوپ و ... ساعت 12 پارمیس ناهار دادم و بردمش مدرسه
پارسینا هم گفت من نمیام خسته ام چون صبح زود بیدار شده بودخسته بود
غذا گذاشتم براش و گازو بستم گفتم غذا خواستی هم واسه خودت بکش
تا من بیام
دیگه پارمیس رو رسوندم مدرسه خونه تو خیابون خودمونه
برگشتم دیدم پارسینا ناهارشو خورده و ظرفها رو گذاشته تو سینک نشسته داره نقاشی میکشه دلم براش ضعف رفت
دیگه ساعت 1وخوردی بود خودمم ناهار خوردم و زنگ زدم به داداش که ناهار براش گذاشتم خودش بیاد بخوره بعد کار
داداش هم ساعت دووربع رسید وناهار بهش دادم عجله داشت بره دنبال زن داداش
من و پارسیناهم کلی حرف زدیم و خندیدیم وبازی کردیم تا 3ونیم که باباش اومد دنبالش پارمیسم از مدرسه آورده بود
حالا من موندم یه خونه نامرتب و کثیف و
کلی کار احتمالا فردا هم فاطیما با نامزدش بیان صبحانه پیش من
چون میخوان بیان آزمایشگاه داداش تست خون بدن که زودتر بهشون جواب بدن و معطل نشن
علی جمعه مسابقه مهمی داره وباید بره میخوان زود عقد کنن تاقبل مسابقات جهانیش
کلی خرید نیاز دارم برا صبحانه چون احتمالا مامان علی و زن داداش خودمم همراهشون باشن
از این طرف خرید صبحانه و... نون اینا وایی من تا 7 باشگاهم کی برسم بعد باشگاه برم دنبال اینا!
تره باری هم نیاز دارم
دلم نمیاد به داداش بگم بسکه امروز شلوغ بوده و خسته
دلم سوخت براش ناهارشم سرپایی خورد
زن داداشم عصر نوبت دندون پزشکی داشت
حالا بهش گفتم گفت وا یعنی چی خودم بعد باشگاه میام دنبالت نون هم خودم میخرم میارم برات
نگران نباش
فدات بشم من. امتحاناشم هست و چهارشنبه باید بره دانشگاه.