دوشنبه نوشت!!

تا دوشنبه برا من هنوز اول هفته است

سه شنبه که میشه حس میکنم که دیگه انرژیم داره کم میشه وعاشق چهارشنبه هام چون دیگه عصرش تعطیلی ها شروع میشه

خداروشکر بزنم به تخته این ویندوز جدید خیلی خوبه 

وراحت کرده کارهام رو 

دیشب زود خوابم برد چون شب قبلش بد خوابی بدی داشتم 

حتی نای فیلم دیدن نداشتم ! بعد از صبحانه نشستم پای کار تا نزدیکهای دو بود که پاشدم غذا گرم کردم

عادت خوب دیگه ام این روزها خوردن سالاد فصل هست با ناهار و شام 

من کلا سالاد دوست نیستم ولی از درست کردنش لذت میبرم و دارم خودمو عادت میدم

ولی از خوردن فلفل دلمه و هر فلفل دیگه ای با غذا حض میکنم و همیشه بجا سالاد از فلفل و پیاز استفاده میکنم

امروز هوا 21 درجه بود  وبخاری رو خاموش کردم

رفتم باشگاه هوا بسی دم بود ازتهویه هوا هم کاری ساخته نبود 

و گفتم کولر برق کولر رو صاحب باشگاه قطع کرده بود!

مردم تا امروز تموم شد خیس خیس عرق بودم و نفس کم آورده بودم تقریبا سنگین هم بود امروز 

قبلشم یکساعت با اقای خاستگار حرف زده بودیم و به نظر من پسر معقولی میاد

یعنی هدف داره کسی که قهرمان ملی و کلا برا خودش هدف داره توی کار خودشم موفق

خوب چرا که نه؟

در نهایت به نظر من باید گذاشت خود اون دوفرد تصمیم بگیرن!

واگر دونفر نذارن بهم برسن همیشه حسرت میخورن

داداش سومی یکی رو خیلی دوست داشت ومن هم خبر داشتم دوست بودن باهم 

موبایل نبود هنوز و تک و توکی ادمها موبایل داشتن مثل داداش دومی

وباهم تلفنی یا با نامه حرف میزدن 

بعد داداش بزرگ اومد وسط گفت نه! و به صلاحت نیست من از این دختر خوشم نمیاد زن زندگی نیست!

بااینکه اقوام زن عمو بود !

دیگه هیچی داداش گفت چشم 

همیشه ولی حسرتش میخوره 

بهم میگه همیشه بذارین دونفر خودشون تصمیم بگیرن که حسرت نخورن!

حالا این وسط من همیشه با یک قضیه در خانواده مساله داشتم 

وجود نظر داداش بزرگه! وجود نظر خانمش وجود نظر عمو!

خوب چه لزومی داره؟

بعد در تمام تصمیم گیری هاشون همیشه من آخرین نفر هستیم مطلع میشیم هیچ وقت از ما نظر نمیخوان و این رابطه یک طرفه در خصوص تصمیمات فردی

رو من نمیدونم چه لزومی داره باشه؟

من میخوام درس بخونم باید ایشون نظر بدن!

من میخوام برم خارج از استان درس بخونم ایشون باید راضی باشن!

من میخوام برم تهران زندگی کنم تشخیص ایشون و جواب ایشون و عمو مهمه

من به شخصه لزومی نمیبینم این فرهنگ ایرانی یه جور جبر تا احترام بزرگتر

خوب احترام اصلا به چه معناست؟شما بیا برای من تصمیم بگیر من عقل ندارم؟ 

یا نه فلانی درجریان باش من همچین تصمیمی گرفتم حمایت تورو نیاز دارم اگر خودت مایل باشی میتونی تشویقم کنی

میتونی حواست بهم باشه اگر نه هم مرسیتم واقعا که سنگ نمی اندازی!

و سیاست داداش بزرگه همیشه یه جور سنگ اندازی بوده به این معنا که تو عقل نداری من درستتر میگم! و سیاست خانمش و خانواده عمو هم

یه طبق ایراد از خاستگار و شغل و دوست و .... تو بوده 

چندسال پیش آجی یکی رو دوست داشت و میخواست ازدواج کنه

یکی مطابق نظرخودش و اعتقادتش 

یکی که باهاش خیلی تفاهم داشت 

تنها خاستگاری بود که آجی خودش اجازه داد بیاد خونه و باهاش حرف زد!

بعد یادم نمیره چقد وحشتناک پیش رفت همه چی 

اونا مهمون ما بودن

ولی داداش وزن داداش فقط ایراد گرفتن 

چقد رو بیچاره عیب گذاشتن و چقد تمسخرامیز به این قضیه نگاه کردن

تحقیر شدن اون آدم رو اون شب دیدم 

بنده خداوخانواده اش از اون سر کشور اومده بودن و مهمون بودن

و خوب یادمه وقتی از پله ها داشتن میرفتن طبقه بالا که بخوابن وقتی من رختخواب بردم براشون 

چقد اون خانواده غمگین بودن و تحقیر شده 

راستش یکی از دلایلی که میخواستم مرحوم بسیار پرفکت بیاد همین بود 

ولی الان این روزها زن داداشم من قوت قلبشم 

میگه توو داداش سومی چقد قوت قلب میدین به دخترم

چقد مراقبید که دخالت نکنید و خودش تصمیم بگیره و استرسی بهش وارد نشه؟

بقول داداش سومی سرشبی میگفت آجی ما که باید شاد و خوشحال باشیم 

که یه نفر از خانواده تصمیم گرفته ازدواج کنه و چنین شخصی رو انتخاب کرده 

به نظر من در دیزی بازه حیا گربه کجاست؟ که داداش بزرگه بیاد همه ی حق تصمیم گیری رو بده به خودش

خلاصه تااین قضیه ختم به خیر بشه یه استرس اساسی هست این وسط!

مگه جرمه یکی تو یه شهرستان دیگه استان دیگه به دنیا اومده اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

خلاصه که خوبه که میرم باشگاه وگرنه دیوانه میشدم این روزها 

فشار زیادی رو من داره میاد هندل کردن اینها مکالمات طولانی من وفاطیما و مادرش

امشبم من باید با داداش صحبت کنم هرچند اصلا علاقه ای به دخالت ندارم 

ولی به فاطیما قول دادم.

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان