خوب امروزم مطابق روتین روزهای پیش بیدار شدم
و تاالان محدودیت اپ ها خوب پیش رفته و کمتر از میزان محدودیت استفاده کردم حتی
از صبح درگیر دوتا نرم افزار بودم و خیلی اذیت شدم تا نصب شدن و جواب دادن
و ناهارم که از دیروز قلیه میگو داشتم و بخاطر همین در وقتم صرفه جویی شد حسابی
آجی هم تماس گرفت گفت سه شنبه به بعد میام
و من زبانم میخونم و امیدوارم بتونم کلاسم رو برگذار کنم با وجود مهمان!
امروز فاطیما زنگ زده نگران نظرعموش هست گفتم خوب دیگه بابات اختیار کامل داده دست عموت چون به تصمیماتش ایمان داره
پس خودتو اذیت نکن سراین قضیه
فقط الان داری پیش داوری میکنی و احساساتی شدی
باید تاییدیه عموت روبگیره! و کاری از دست تو ساخته نیست میخوای با عموت صحبت کن بگو چقدربرات مهمه!
یهو دیدم ااا نزدیک باشگاه رفتنم شده امروز کلا ست اخر انرژی نداشتم چون خیلی سنگین کار کردم
همچنان هم میلی به ارتباط با ادمها ندارم تواون محیط
امروز مربیم اومده بود پیشم و گرفته بودم به حرف من همچنان به اسم کوچیک صداش نمیزنم برعکس بقیه
و دلم میخواد همینطوری همه چی رسمی و حرفه ای پیش بره!
الانم شامم رو نوش جان کردم
و بشینم پای زبانم و بقیه کارهای امروز.