پی ام اس طوری:((((((

دیشب تا ساعت دونیم خوابم نبرد

 

طبیعی من سیستمم اینطوری دیگه تو پی ام اس بدخواب میشم

یه تقویم پریودی گذاشتم یعنی یه اپ نصب کردم برای پریودی 

برای روزهای که شلوغم و تاریخ هارو گم میکنم

امروز که نگاه کردم اپ رو دیدم بله بنده در پی ام اس به سر میبرم و ایت تغییرات خلق به همین علت هست

اما صبح بازم به موقع بیدار شدم 

و نشستم پای کارهام هرچند زیاد انرژی نداشتم و این طبیعی بود 

و خودمو اذیت نکردم خیلی 

ناهار هم پاستابا مرغ درست کردم 

که بسار رژیم طوری درست شد 

برا دووعده دیگه هم باقی موند

سالاد درست کردم برا دوسه روزم 

و باقی مرغهای ابپز هم رفت تو یخچال برای شامم

داداش دوستم زنگ زد کلی عذرخواهی کرد که اون شب اینطوری کرده و گفت من خبر نداشتم

گفتم وا چرا همتون اینطوری میکنید من پرونده اش بستم و تموم شد برام 

و دیگه حرفش نزنید عذرخواهی هم نیازی نیست شما که مقصر نیستید

میگن یه جدایی سخت 

جدایی های بعدی زندگی رو راحت میکنه و شمارو واکسینه میکنه به جدایی های بعدی

داشتم فکر میکردم من در ماه گذشته دوتا از دوستام رو کنار گذاشتم و حس چندانی نداشتم به این موضوع ناراحتی مقطعی فقط همین

حداقل جاش درد نمی کرده همین

دیروز یه اتفاق بامزه افتاده بود که من خبر نداشتم 

پارمیس و دختر لیلا همکلاسن و تو یک مدرسه اما در یک کلاس نیستن 

اون کلاس الف این ب 

خیلی پارمیس دوست داشت دختر لیلا رو ببینه و باهاش دوست بشه با توجه به دوستی من و مادرش و دکتر و باباش

بعد دیروز تو مدرسه دیده بودش و رفته بود اشنایی داده بود و عصرم که لیلا رفته بود دنبالشون رفته سلام علیک کرده گفته شما دوست عمه ی منی؟

اونم گفته اره عمه ات عشق منه و من عاشق عمتم و خیلی دوستش دارم 

برگشته گفته مرسی شما لطف داری منم عاشق عمه ام و عشق منم هست:)))

بعد امروز خودش برام تعریف کرد لیلا هم جدا میگه چقد که این دختر زبون بازه بیا ببرمشون اخر هفته پارک اینا باهم اشنا بشن

خیلی بانمک بود که پارمیس که احساساتی نیست اینطوری درباره من حرف زده بود:)))))

بعد از انجام کارها هم رفتم باشگاه و یک ساعت بعدش من تمرینم تموم شد وا خوب من که فاصله زمانی ها رو رعایت کردم چراایقدی زود تموم میشن 

به مربی گفتم تمرینم رو بیشتر کنه 

گفت نه عجله نکن 

بذار دبگه 20 مین هم هوازی کار کردم وبرگشتم هوس نون خونگی کردم 

اومدم خونه با ارد گندم کامل و خمیر مایه خمیر درست کردم و گذاشتم عمل بیاد و تو تابه نون درست کردم 

الان اشپزخونه دیدنی:))))))))))) باید حسابی تمیزش کنم ولی خوب یکم استراحت کنم بعد

نونها خوب شدن و فریز کردم برا شامم مرغ و عدسی و سالاد و یه نون کوچیک از نونهای خودم خوردم که خیلی خوشمزه شده بود بوی نون خونه رو گرفته

و من دارم کیف میکنم.

پاشم تمیز کنم اشپزخونه رو وجارو بکشم بعدم لا لا

چقد خوشحال سیزن دو emily in paris  اومده و امروز اولین قسمتش رو میبینم 

دیشب خواب دیدم مهاجرت کردم هلند:))))

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان