دیشب داداش بزرگه اومده بوده ماموریت اینجا
البته شب نه عصر اومده بوده
بعد پرونده پزشکی زن عمو هم اورده بود که پزشکی که همکار داداش تایید کنه ببینه میتونه عمل کنه یانه؟
تا داداش نرفته و اینجاست
زن عمو ترجیح میده تو بیمارستان داداش و کنار اون باشه که عمل کنه
بنده خداچند تا عمل قبل هم داشته که همیشه اینجا عمل کرده
این سری میخواد رحمش رو دربیاره که گویا درگیر کنسر شده اما نه از نوع پیش رونده اش
دیگه من داشتم با داداش صحبت میکردم که صدای داداش بزرگه رو شنیدم گفتم گوشی رو بهش بده
میگم خوب چرا نگفتی چرا نمیای اینجا؟
گفت ماموریتم بخدا الانم تو خیابون قرار گذاشتم با داداش و پرونده روبهش بدم وبرم
دیگه زنگ زدم زن عمو گفتم برا عمل بیا خونه من
و نگران نباش ما هستیم
این زن عموم که زن عمو بزرگه هست حق مادری گردن ما داره
و مادرزن داداش هم هست
مرتب بهم زنگ میزنه نه فقط به من به تک تک ما مرتب زنگ میزنه حالمون میپرسه
حالا ببینیم عملش برا کی هست چون دکتر یه تست بیهوشی و... نوشته باید بندر انجام بده بعدبیاد
مامان هم چند روزی رفته بندر
یک روز زنگ نزدم بهش خانوم پاشد رفت سفر:))))))))
دیگه خلاصه داداش نیومد بعد کاشف به عمل اومد شام خونه داداش بوده:(
یعنی زنگ زدم ببینم رفت؟ گفت داداش به زور منو شام اورده اینجا!
تف به داداش سومی خیانت کار:)
دیگه دفترچه لغتم رو افتتاح کردم و نشستم یکم دیگه خوندم
که لیلا و نازی زنگ زدن پیش هم بودن
من همیشه حبوبات رو خیس میکنم 24 ساعت فریز میکنم
به اینها هم همینو گفته بودم اینهام این سری خیس کردن فریز کردن
بعد زنگ زدن دستورت عالی بوده نخودها خوب پخته دیگه قرار یه سری اعلامیه تبلیغی واست پخش کنیم بین دوست و آشنا
والا استرس داشتم نخودها نپز باشه پای من نوشته بشه و شرفم بره
بعدمنم رفتم راه پله و یکم دمنوش نوش کردم و به قرارم با آسمون رسیدم
و بعدم یکم موسیقی گوش کردم و لالا
صبحها به زور از رختخواب جدا میشم بسکه ادم دلش خواب میخواد
من دیگه برم که صبونه رو هم پشت میز کارم خوردم:)
