نشستیم چایی و خرمای اول صبح بعد قهوه امون رو میخوریم و شکر میکنیم پروردگار رو!
یکی ازمشتریام پیام داده ادرستون برام بفرستید؟
مگر چرا؟
میگه که برات کلی ادویه درست کردم میخوام بفرستم کروناهم گرفته بودی چندبار گفتم ادرس بده تقویتی بفرستم این ترکیبها سنتی
دیگه چون میشناسمش و همکلاس الف بوده بهش ادرس دادم من فقط منتظر زعتر هستم که با روغن زیتون بخورم همین:)
یکی از دوستام زنگ زده میگه که تودیوار یه آگهی فروش گذاشته بودم یه اقایی اومده خونه وسایل نشونش دادم
این دوستمم تنها زندگی میکنه ولی اون روز مامانش مهمونش بوده!
بعد یک ماه تماس میگیرفته میومده یا این کار داشته نمیتونسته دروباز کنه و خونه نبوده و...
فک کن یک ماه! چقد خنگه اخه دختر چراهرکسی رو خونه ات راه میدی اونم از دیوار! کلی دزد و ادم روانی تو این شبکه های اجتماعی هستن
که فقط به قصد اسیب و دزدی میان سمتت
بعد دیشب برام تعریف کرد واقعا برگهام! گفتم هنوزم متوجه نشدی یارو مشکل داره و دزد و قصدآسیب به تو بوده؟
الف هم ماشین جدید خریده عین این پسربچها چندروز خبری ازش نیست بعد ییام میده من مشغول اینم که نیستم!
خوب نباش مگه من سراغتو گرفتم والا این بشر چقد کودک درونش فعاله:)
یه لاک ارغوانی زیبا زدم دیشب
حدود 40 مین رفتم تو راه پله آسمون تماشا کردم و موسیقی بی کلام گوش کردم و دمنوش نعنام رو خوردم
یکمم دراز کشیدم همونجا
لیلا پیام داده بود کلی نگرانم شده در هفته گذشته و چندباری اومده تا دم در خونه اما زنگ نزده
گفته مزاحم خلوتش نشم و الان برم یهویی در بزنم که چی؟
واقعا بعضی رفاقتها دیر شروع میشه اما عمیق رفاقت دختر دایی و لیلا از همین جنس عمیق و دوست داشتنی
اما خوب من یکم مشکل صمیمیت دارم یعنی چشمم ترسیده مراقبم همین
دلم یزد رفتن خواسته و مامان معصوم رو دلم یهویی هواشو کرد شاید امروز بهش زنگ بزنم.
دستم با ویتامینA+D بهتر شد خداروشکر و دیگه نمیسوزه
و قرار این هفته بترکونم:))))) من برم که کلی کاروبار هست که از صبح شروعشون کردم بای فعلا