به به چه جمعه ی قشنگی:)
حسابی خوابیدم
بدون اینکه صاحبخونه یاهمسایه ها سروصدا کنن
اوناها هم کپه مرگشو گذاشته بودن!!
والا
دیشب خواستم بخوابم تازه ساعت 12 اینا اومدن بیرون نشستن داد و سرصدا و جیغ خودشون بچهاشون
دیگه تا یک منتظر شدم اینا رفتن داخل بعد من خوابم برد
صبحانه خوردم و گوشت گذاشتم بیرون واسه ابگوشت
و نشستم پای یوتیوب و یکم هم با یکی از دوستام چت کردم
یه نفرو که اصلا ندیدمش و فقط یه دوست مجازی
به من میگه برام یه خونه ردیف کن تهران براچندروز! با زیدم برم
وا؟ خوب میتونست از من بپرسه بینم جای سراغ دارم؟ نه اینکه اینطوری پرو بگه
گفتم نه من خودم اهل همچین ریسک هایی نیستم توصیه نمیکنم
باز اصرار دوساعت وقت منو گرفته کلی پیام داده
تولد پارسیناست ولی هیچ کاری نکردم
به داداش گفتم بذار وسط هفته من براش کیک درست کنم
یه سری چیز میز که دوست داشت رو براش از دیجی کالا خریدم علایقش در قالب نوشت افزار مثلا پاک کن طرح ماشین و هلی کوپتر و مداد طرح فلان و...
دستهام داغون شده خشکی هاش
با هیچی نمیره حتی داروهای قدیمیم
و برمم دکتر اینجا باز دارو دست ساز میده حساس ترش میکنه
چقد من این دستها رو اذیت میکنم همه چی میشورم ومیسابم
خدایا این هفته دیگه قرار داد اوکی بشه و بیمه من خلاص شم.