خوب من امرزو هلاک شدم رسما:))
تازه مهمونام رفتن:)
تا غذا درست کردم و کیک هویج شد دوازده
داداش هم جارو برقی همون موقع ها اورد
تااون موقع من تقریبا کارهام رو کرده بودم و جارو مونده بودو شستن راه پله
اینم انجام دادم که زهره زنگ زد گفت نزدیکن
ناهار نخوردم دیگه و
تند تند رفتم دوش گرفتم که کبیره بسته بودم از کثیفی
یه دوش ده دقیقه ای گرفتم همش میترسیدم اینا پشت در بمونن
و سریع موهام خیس خیس بافتم و پفیلا درست کردم و ظرف میوه رو اماده کردم تخمه بو دادم
یه ریمل زدم و پیرهن صورتی گل دارم رو پوشیدم که دوستش دارم حس میکنم بااین خیلی زیباتر میشم
و یه برق لب هم زدم وزهره خونه رو گم کرده بودن
و دیگه با لوکیشین انگار یه خیابون اونورتر زده بود
تااینا رسیدن من همه چیم اماده بود چایی هم دم کشیده بود
خیلی سورپرایز شدم دوتااز همسایه های قدیمیون هم همراش بودن که دوست مشترکمون بودن
حسابی خوش گذشت هرچی اصرار کردم شام نموندن از ساعت یک اینجان دیگه رفتن
دیداری تازه کردیم بعد دوسه سال
خوبه من فقط تپل نشدم بقیه هم تپل شدن:)))))))))))))))))
دوتاگل خوشگل برام خریده بودن که کیف کردم یکی انتریوم یکی هم برگ انجیری
امیدوارم توی این خونه زنده بمونن
کاش ببرم خونه مامان
اونجا بهتره من لش کنم و فیلم ببینم بعد کلی خوراکی خوردم فقط دیگه ماکارونی که ظهر پختم رو برای شام بخورم