یه مریضی درمن هست که برای فرار از درس و هرکارمفیدی میرم سمت کارهای خونه!
تاهمین امروز حوصله مرتب کردن یخچال رو نداشتم تا 5شنبه ولی به محض اینکه اون کرموی درونم فهمید زبان دارم امشب
گفت یالا بیفت به جون یخچال!
منم گفتم کور خوندی و فقط جعبه میوه هارو ریختم بیرون و شستم و زیرشم دستمال کشیدم
چندتا نارنگی نرم شده بود انداختم میوه و سبزیجات شستم برای هفت روز آینده
روز دستمال پهن کردم اینا خشک بشن
بعدش هم نشستم زبان خوندم و دوتا اسپیکینگ دیگه از این هفته مونده که باید برااستاد قبل کلاس بفرستم
شام نمیدونم چی بخورم شاید شیره انگور و کره بادام بانون جو خوردم
حس اشپزی ندارم میلی هم به غذایی ندارم تاالان
از بس ظهر پیتزا خوردم و چقد خوشمزه بود
با دوغ یعنی دوچار دوبینی شده بودم از بس دوغ خوردم و سنگین و خابالود بودم
تا دوسه ساعت بعدشم همین حس رو داشتم تا کلی قهوه خوردم:))))
الانم عاشق شبهاییم زبان دارم فرداش هم کار ندارم و میتونم بخوابم وشبش قهوه میخورم
در غیر این صورت شب قهوه نمیخورم
الان گرمم هست بخاری رو درجه کمشه شاید باید بذارم روی شمعک
امسال زود سردم شد
داداش هم تو راه هست و ان شالله به سلامت میرسه تا ساعت 8
دختر دایی پیام داده چرانیستی دوسه روزه؟
گفتم هیچی نیاز به خلوت دارم وگرنه خوبم
واقعا نیاز داشتم یکم خلوت باشم
بعد نیاز به خرید دارم ولی فعلا پولش نیست مثلا جاکفشی جدید اینه جدید
و....
مهندس عکس فرستاده از اون شرکت که قرار بود باهاش همکاری کنه
از سفر بلاد کفرش
و خیال جفتمون راحت شد این شرکت فیک نیست و ریگوله داره!
و دیگه میتونیم کار رو شروع کنیم
البته اکثر سودها میره به حساب مهندس!
و من سود شخصی خودمو میبرم فقط
دیگه خلاصه بااین قیمت دلار باید بجنبیم
وگرنه ضرر میکنیم
نمیدونم همه چی تو این مملکت گره خورده بهم و گره خورده به سیاست های ابکی!
و من خسته ام خیلی خسته ام دوست دارم از این کابوس تورم بیدار شم و بفهمم فقط خواب بوده و بس!