املت پیاز!

این روزها ارومم و خداروشکر بهترم

اضطرابم خیلی کم شده و دیروز به معنای واقعی آرامش داشتم

دیشب در حین دیدن سریال قارچ هارو خرد اسلایس کردم و فلفل دلمه ای های رنگی رو هم خرد کردم

و خیلی از بوشون لذت بردم

اما در نهایت انگشت شصتم برید و خونریزی داشت الان بهتر خداروشکر مامانم همیشه برا من چسب زخم سوغات میذاره!

میدونه من همیشه در حین اشپزی دستام رو زخمی میکنم:))))) عادت بچگیمه:)

روی چسب زخمم یه استیکر خنده کشیدم و کلی خنگ بازی درآرودم

بعدم رفتم تو راه پله نشستم و دمنوش نعنای هر شبم رو خوردم

و بعدم ظرفها رو شستم و خونه رو مرتب کردم و شمع و عود روشن کردم و بعدم یکی از اشناها زنگ زد

من جواب ندادم قشنگ حس خوبی ندارم بهش و هشدار میده بهم درونم که همیشه این ادم توی تماسهاش عصبیت میکنه!

بعد حدود نیم ساعتی کلنجار رفتن با خودم بهش زنگ زدم و بعد تهش دقیقا همون شد یه کاری داشت و از من سوال داشت

من جوابش دادم بعد یه جوری حرف زد که کارخودشو داره انجام میده منت سر من وبقیه!

گفتم وا خوب کار شخصی خودته دیگه بیکارم هستی خودت انجامش میدی چه انتظاری از بقیه داری؟

متنفرم از این ادمهایی که فاز قربانی میگیرن کارشخصیشون رو هم میتونن انجام بدم و نمیدن وبعد میرن همه جا جار میزنن کسی نیست کار مارو انجام بده

و ما چقد تنها و بیچاره و بدبختیم!

واقعا درک نمیکنم!

گفتم ببین این حرفتون خیلی زشته خودتون بیکارترین فردفامیل هستید کار شخصی خودتم هست خوب مگه باید کس دیگه انجامش بده؟

وخداحافظی کردم

واقعا گاهی اوقات بعضی ادمها ارتباط نداشتن باهاشون می ارزه به ارتباط داشتن!

حیف من ادم محترمیم و نهایت تواضع به خرج میدم برای حفظ ارتباطات فامیلی و خانوادی بااحترام خودم اهل تماس اینا نیستم اصلا زنگ بزنن جواب میدم.

مثلا چندروز پیش عموم زنگ زد مااصلا بااین عموم در ارتباط نیستیم عمو یکی مونده به اخری هست

و سهم الارث بابا رو بالا کشید فک کنید زمین توی بهترین جای بندر وسط بازار!

سهم بابا روبالا کشید و چقد اون پول میتونست زندگی مارو جا به جا کنه

و در حین پرویی بازم میومد خونه ما میخورد و میخوابید و میرفت

ماهرگز نرفتیم خونه اش

یه زن عفریته ای هم داره که با همه قهره و سرجنگ داره

یه پست خوب هم توی یه سازمان دولتی داره

وای چقد بی ادب و زبون نشسته ای داره چه فحش های بدی به عمه ام داد

دیگه تهش داداش دومی اومد گفت بابا جمع کنید خودتون مراسم مارو خراب کردین.

چندین بار مراسمهای خانواده مارو خراب کرده و شروع کرده به دعوابا  عمه هام و چقد عمه هام بی زبونن

اصلا بنده خداها تو بهشون هزار فحش بده بلد نیستن جواب بدن ادمهای دعوایی نیستن

وای یادم میاد کهیر میزنم که این زن چطور عروسی داداشم رو دهنمون زهر کرد قبل رفتن به تالارو خاله ام برگشت گفت وای خداروشکر

شما نزدیک این زن زندگی نمیکنید وگرنه الان هفت کفن پوسونده بودین

حالا فکر کنید همچین ادمی که خودش مقبول نبوده و بعد فوت بابا و بابابزرگ زن گرفت واونم چه انتخابی همه ازش بریدن!

بعد سالی یبار میره خونه مامانم سرزده! بدون اطلاع شامشون میخورن و میرن

هربارم زنیکه میگه والا من به شوهرم میگه حق بچهای فلانی رو بهشون بده!

مایادمون رفته زنیکه میاد یادمون میاره یعنی من میخورم و میپوشم نوش جونم

من اصلا حتی فالوم کردن سالهاست رکوئست نکردم

بعد همین عموم چندروز پیش به من زنگ زد! وسط همون روزهای شلوغم که کلاس داشتم پشت سرهم

من شمارشم سیو نکردم! تااین حد من از این خانواده خوشم نمیاد

زنگ زد پیام دادم فلانیم ببین اینطوری خودش معرفی کرد من رضا فلانی هستم

نگفت عموتم! تااین حد بی عاطفه است

که صد البته عمو حساب نمیشه

که من یه مشکلی برام پیش اومده و گفتن تو اطلاعات داری و...

من گفتم اوکی باشه

بعد شروع کرد پیام دادن تو واتسپ

سراینم یه دعوای با خواهرم کردم چرا شماره منو بهش دادی؟

مگه مریضی میدونی من خوشم نمیاد و بارها هم تاکید میکنم هر کس از فامیل شماره منو خواست بهش ندین

اگر دوست داشتم ارتباطی باشه که شمارم رو داشتن! والا

بعد گفتم سرکلاسم فکر کن جواب پیامش نمیدادم می دید انلاین هستم میگفت چرا جوابم نمیدی؟ کارمو پیگیری کردی؟

گفتم بابا سرکلاسم من الان دارم توی گروه کلاسمون پیام میذارم و ....

دوروز بعد مجدد زنگ زد من راهنمایی هایی که از دستم برمیومد رو انجام دادم

ایقدی پرو بود که میگفت خودت برو زنگ بزن برای من پیگیری کن! دلم میخواست اون لحظه فقط بزنم درب وداغونش کنم والا

منم محترمانه گفتم ببین من هیچ ارتباطی بااون سازمان ندارم و فقط دانسته هام رو گفتم پیگیریش رو باید خودتون انجام بدید.

بعداون دایرکت داده سلام خوبی بلاکش کردم

اگر منو دوست داری اون 20 و 30 میلیاردی که سهم مابود رو بهمون بده والا

اول صبحی چقد غیبت کردیم:)))))))

بعضی فامیل ها نبودشون بهتر از بودنشون

و من واقعا پاکسازی کردم دورم رو

و حتی دوست ندارم بشنوم چیزی ازشون

مثلا خواهر زنگ بزنه بگه عمو رضا میزنم دهنش صاف میکن که حرف اینارو نزن من دوست ندارم بشنوم

میگه بیا غیبت کنیم خوب میگم نمیخوام بشنوم و مقاومت میکنم

سرهمینم دوروزه قهر کرده داشت حرف یه بنده خدایی رو میزد

گفتم من صد بار میگم حرف اینارو پیش من نزن

بهش برخورد خوب بابا دوست ندارم بشنوم و علاقه ای ندارم از این ادمها و زندگی و مصیبت و خوشی هاشون بدونم درک نمیکنه

گفت دیگه بهت زنگ نمیزنم

حالا دوسه روز قهره باز اشتی میکنه!

 

 

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
نیمه سیب سقراطی

اصلا کرونا شد یه سری ارتباطات زوری و از سر اجبار تموم شد، خیلی خوب بود بخدا، من غصه م گرفته بعد کرونا حال هیچ کدومشونو ندارم، فقط فضولی میکنن و زر مفت میزنن :))) 

دقیقا من همین حسو داشتم به بعضی روابط ولی ایقدی ادم رکی شدم جدیدا که با خودمم تعارف ندارم دیگه
و چه بهتر که این کرونا یه رفرش کرد روابط مارو.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان