امروز به دوستم پیام دادم ببینم کلاسش با استاد زبانم چطور بوده؟
کلی تشکر کرد و گفت عالی بوده و مرسی که بخاطر تو به من اوکی داد و گرنه اوکی نمیشد
احساس مسئولیت میکردم نکنه برای اون اوکی نبوده باشه
دوش گرفتم و قرمه سبزی گرم کردم کته درست کردم
یکم با سربه سر پارمیس گذاشتم تنهایی تو گروه خانوادگی اتیش میسوزونه!
خونه رو تی کشیدم و جارو کشیدم و بعدم عود روشن کردم
نمیدونم قدیمی ها چطور با دست جارو میزدن واقعا سخته من دست درد گرفتم چند روزه
برای روی فرشها از جارو پلاستیکی استفاده میکنم
اما برای سرامیک ها باید جارو دستی کشید نمیشه
و همین سخت کرده کارو منتظرم داداش بیاد ببرش تعمیر تا هست ازش استفاده کنم:)
اسپیکینگم رو برای استاد فرستادمو
و یکم خوندم
و عصرونه خوردم و رفتم پیاده روی اصلا این روزها حس پیاده روی ندارم و مقاومت میکنم
اما رفتم درنهایت
یه مرکز مراقبت از پوست زدن تو کوچه روبه رویی که مدرک هم میده
ومدارکش گویا زیر نظر فنی حرفه ای هست
دوست دارم برم ولی انگار فقط صبحها بازه!
و من صبحها سرکارم
یه چندوقت برای بار اول در زندگی سفیداب استفاده میکنم و به نظرم برای من عالی بوده
بخصوص برای صورتم
چون من هیچ کرمی نمیزنم جز مرطوب کننده و روزنه هام رو بسته قشنگ و نیازی هم به ماسک و اسکراب ندارم دیگه
من بیرون و عروسی و... فقط ارایش چشم دارم همین
و اصلا کرم استفاده نمیکنم دوسه ساله
وبه نظرم پوستم بهتر شده توی این دوسه سال
هنوز کتابهای زبانم رو نخریدم
اجاره رو پرداخت کردم هنوز اقساطم رو جز یکی ندادم حسش نبود
اهمال کاری!!!
مواد پنیکیک رو صبح گذاشتم یهو دیدم دلم نمیخواد رفت تو یخچال و دوتا نیمرو زدم بر بدن شام میخوام همون پنکیک ها رو بخورم که پیتزادیگه واقعا بره برای فردا:)
داخل یخچال پر از سبزیجات و .... و نیاز به نظم داره ولی حالش رو ندارم!
همیشه نمیتونم خونه رو نظم بدم و باید قبول کنم گاهی بی نظم زندگی کنم بجای وسواس تمیزی و نظم داشتن!
امروز جواب هیچ دوستی رو ندادم
جز خانواده و تماس ها و پیام هاشون
من همه چیم اماده است چرا باشگاه نمیرم واقعا؟؟ مثلا به بطری جدید اب کم دارم انگار ولی نمیرم
امشب دیگه سریالم رو ببینم گناه دارم
کار دوم استادم تموم کردم و براش بفرستم
هرچی این هفته زبان نخون بودم اما از اون ور کارهای استاد خوب انجام دادم.
