پروژه استاد تموم شد
و منم پاشدم ماهی ها رو سرخ کردمو ناهار خوردم
و بعدم یکم استراحت کردم خوابم نبرد پاشدم خونه رو با جارو دستی جارو کردم کار سختی بود واقعا
چون دست راستمم درد میکنه
دیگه خونه رو تمیز کردم و تی کشیدم و دوش گرفتم
و گاز و سینک و تمیز کردم
یکم ذهنم آزاد بشه
دوستام پیام دادن در حد اینکه ان شالله خوب بشی جواب کلی ویس و پیامشون دادم
که دیگه متوجه بشن در این موارد حال شنیدن ندارم
واقعا خدایی قشنگ نیست
که ادم یک ماه و اندی از عملش تا الان و قبلش تنها حرفی که باهات داره حرف از مریضی وبدبختی وتوقعش ازداداشاشه!
خوب به من چه اخه!
مهندس از ایران رفت حالا ببینم کار اقامتش اوکی میشه؟
و البته برمی گرده
کار استاد یه دور دیگه بخونم وبراش میفرستم
پیام داده وای فلان کار کی اماده میشه؟
اونو دست نزدم بهش و گفتم هفته اینده شاید!
دیگه خلاصه زبانمم گوش کردم و الان بشینم اسپیکینگ ها رو برااستادبفرستم و یکم بخونم
ویه نسکافه درست کردم بشینم توی هوای مطبوع با بوی عود و خونه تمیز کیف کنم و بنوشم
دلم الان میخواست لیلا بود باهم چایی میخوردیم عین مشروب هست که بعضی دوستا هم پیاله ان ما هم باهم چایی میخوریم عین هم و به نوبت!
سیری نداریم سرچایی خوردن
خوب من برم