من همون دکتریم که مدرک نداره!
همه برای مریضی هاشون زنگ میزنن به من!
وا خوب مگه من تخصص دارم؟ چرااخه؟
بعدم که میگم چرا اخه من؟ میگن تو اطلاعاتت از بیماری ها زیاده!
اون از صبح این از الان که دوستم زنگ زده سونو دادم صفرام کلابه است و....
میگم خوب باید بری متخصص میگه نه تست سرطان گفتن بده میگم تست سرطان چیه
بگو نمونه برداری اینو به همه میدن بخاطر مشخص شدن جنس کیستت که ایا خوش خیم هست یا نه و...
خلاصه حالم از رفقام بهم میخوره امروز!
انگار من بیمارستان تخصصی باز کردم!
بدم میاد یکی واسه مریضی ها وبدبختی هاش یاد من بیفته
یه عادت بدیم دارم جواب میدم!
وقتی میدونم طرف کار داره فقط!
ایششششششش
مغزم ورم کرده استاد پیام داد تا دوشنبه اوکیش کن و عجله نکن پیش میاد گفتم نه من تا فردا اوکیش میکنم
زبان هم یکم خوندم نرفتمم بیرون!
داداش زنگ زد گفت داره میره دانشگاه فردا و تااخر هفته نیستش!
ان شالله به سلامتی بره وبرگرده
اجی زنگ زد یکم حرف زدیم و میگه من میدونم داداش از اینجا بره تو هم نمیمونی! میری
گفتم خوب من موقت اینجام
راستش هرروز دارم به رفتن فکر میکنم و اصلا این خونه رو دوست ندارم و صاحبخونه رو تحملش سخته واقعا
و دوست دارم جایی باشم صاحبخونه نزدیکم نباشه حالم بهم میخوره از هر مسوول خوابگاهی از هر صاحبخونه ای همشون از یک جنسش عوضی به تمام معنا!
عوضی ترین قشر مردم همین صاحبخونه ها هستن که اصلا انصاف ندارن
تعداد معدودیشون ادم حسابین
برا شام هم تست فرانسوی درست کردم بلکه یکم حالم بهتر شه نشد یکم حس کلافگی دارم و حس ناارومی
شاید بخاطر انرژی منفی تماس های امروز هست
امروز به دختردایی گیر داده بود محل کارش
حراست به لاکش گیر داده بود لاکشم خیلی نود بود مشخص نبود اصلا
میگه کارت زرد گرفتم اومد کلی غر غر کرد لیلا هم گفت حقته چون قبلا مذهبی بودی:))))
راستش من اصلا ادم حسودی نیستم
خیلی کم پیش میاد حسادت کنم
امااین روزها به هرکسی که مهاجرت میکنه و یه پله از من جلوتر حسادت محض میکنم!!!!!!!
امروز شنیدم یکی از بچها داره مهاجرت میکنه البته خودش که لازم نیس کار خاصی کنه شوهرش زبان خونده مدرک گرفته و با اپلای کرده
عنتر خانوم برا خودش پا میشه از این جهنم میره والا خوش بحالش خدا قسمت ما کنه!
