دیشب خوابم نبرد و تا دو سرحال بودم

البته قبلش جارو کشیدم و دوش گرفتم و اومدم تو تختم دمنوشم رو بخورم

که دیدم وای من خیلی سرحالم

پاشدم نشستم پای سیستم

و یکم تمرین کردم چیزهایی که استاد درس داده بود رو

یه ایده برای رایتینگم نوشتم که امروز کاملش کنم

استاد از اسپیکینک های این هفته خیلی راضی بوده و بدون ایراد بودن

امیدوارم رایتینگم هم همینطور باشه این هفته

بعد امروز قرار شد کلاسمون زودتر برگذار بشه بخاطر کلاس زبان من

منم تو گروه اعلام کردم ببینم بچها برا ساعت 4 موافقن؟

که تاالان دونفرشون بهم اوکی دادن مرسیشون شدم

مونده 4 نفر دیگه هم اوکی بدن و دیگه حل چشام شه!

ناهار دارم یادم نبود من کلی خورشت دارم تو طبقه غذاهای فریزری

قرمه سبزی و قیمه و خورشت کدو و بامیه

چه کاری اشپزی کنم؟

پس میشینم درس های زبانم رو میخونم

یه بخشی هم استاد داده گفته نخونش اصلا فقط میدم بهت که بدونی امشب قرار اینها رو اسپیکینگ کنی

منم اصلا نگاهشون نکردم که ببینم میتونم فلبداهه دربارشون پاسخگو باشم؟

احساس میکنم اون سد بزرگ زبان که از بچگی برام سخت بوده شکسته شده و ارتباطه برقرار شده

من میرفتم کلاس هنری اما کلاس زبان نه ! برام نا خوشایند بود و سنگین حس میکردم باهوش بودنمو میبره زیرسوال!

نکه خودشیفته باشم من از بچگی میدونستم باهوشم شاید چون از همون ابتدا بابا و عموهام و داداش بزرگه بامن اینطوری برخورد کردن که تو خیلی باهوشی!

من نمره هام از همه ی نوه های هم سنم بیشتر بود من خوندن و نوشتن رو تو 4 سالگی شروع کردم با داداش بزرگه

عموهام یکیشون دبیر بود و دوتا دیگه اشون هم کارمند بانک و شهرداری بعد درس خوندن براشون خیلی مهم بود

بااینکه بندری ها همه میرفتن سمت تجارت اما بچهای پدربزرگ به اصرار اون رفتن سمت درس

همه اقتصاد خوندن بجز عمو بزرگه که اصلا درس نخوند

و بابای من که دیپلم فنی بود

و یادمه قشنگ هرسری میومدن خونمون میپرسیدن چی جدیدایادگرفتی بنویسی؟

چی یاد گرفتی بخونی؟

ووقتی رفتم مدرسه نمره هام براشون مهم بود هرچندماهی که میومدن اولین کارشون این بود نمره های منو ببینن

و زبان به من میگفت تو ضعف داری تو باهوش نیستی !

و من هیچ رقمه نمیخواستم زیربارش برم که ضعف دارم!که ادمی ممکنه تو یه چیزهایی استعداد نداشته باشه و استعداد ساختنی

الان که تو این سنم قطعا میدونم چه ضعفهایی دارم کجا مشکل دارم و دقیقا هرجایی ضعف دارم رو میرم سمتش

و ترسهام میذارم کنار.

الان دارم به زبان بعدی فکر میکنم که اگر زبانم رو تموم کردم و نمره خوب گرفتم که میگیرم به یاری خدا

برم سمت زبان عربی یا فرانسه!

حالا یکی اینو بگیره نمیخواد همین زبانت بخون تموم کن بعد بپر زبان بعدی:)

عامو مو برم به کارو زندگیم برسوم.