تقریبا پایان روز:)

هرچند هنوز دوسه ساعتی مونده که پایان روز من باشه!

ولی روز پرکاری داشتم کار استاد کل وقتمو گرفت

خیلی گیج و کد نویسیش بالاست فعلا که یکی از کدها جواب داده بقیه اش خیر!

اصلا بقیه معلوم نیست چی باید بنویسم بهشم چند بار پیام دادم هنوز جوابی نداده!

بعد ناهار نداشتم زرشک پلو درست کردم

و بعد ناهارم باز رو کدها کار کردم

و بعدش حقوق شهریورم رو واریز کردن!

پیام دادم تشکر کردم گفتم چرا تسویه نزدین؟ حکم خروجم چی میشه؟

گفتن که فعلا چون خیلی پیگیری کردی دستور دادن حقوقتو پرداخت کار خروجت طول میکشه!خدایا خودت به خیر بگذرون من نخوام بااینا درگیر شم!

هیچی دیگه پول اجی سریع پرداخت کردم

و هیچ برنامه ای هم برا خرج کردن باقیش نذاشتم چون طوری که مشخص تا پایان ماه همینطوری درگیرم بااینا!

بعدش پاشدم یک ربعه کوکی جودوسر و موز درست کردم

و تاچایی دم بکشه اینم اماده شد

جدیدا قهوه  درست میکنم توش وانیل میریزم عالی میشه

نسکافه هم درست کنم وانیل میزنم خوب میشه

بعد از استراحت و چایی

داداش زنگ زد میخوایم بیایم پیشت بچها دلشون تنگ شده!

گفتم باشه بیاین

دیگه نیومدن تا 6 منم همه چی برا پذیرایی اماده کرده بودم

اجی زنگ زد حرف زدیم تا داداش اومد

میگه صاحبخونه دم در معطلم کرده میگم چطور؟

میگه اصرار شمارت رو میخوام کارت دارم!

داداشم عادت خیییییییلی خوبی داره

اصلا دنبال حاشیه نیست و اطمینان کامل به من داره!

وقتی من کارشناسی قبول شدم رشته اولم رو

داداش با من اومده بود کارهای ثبت نام و خوابگاهم رو انجام بده!

بعد مسئول خوابگاه گفت اقا لیست بنویس کیا میتونن ایشون ببین و بیان خوابگاه دنبالش؟

داداشم پایینش رو امضا زد و انگشت و گفت بعدی که من از این اتاق رفتم بیرون برگه رو بدید خواهرم

خودش پر کنه هرکی رو ایشون بنویسه اوکیه من به خواهرم اطمینان کامل دارم!

مسئول خوابگاه همیشه به من میگفت واقعا تا حالا بااین سابقه کاریم ندیدم همچین داداشی:)

چقد خوب بود ایشون.

حالا امروزم تا اومد بالا اگر داداشم ادم بدبینی بود یا نمیدونم هرچی دنبال حاشیه و...

نمیگفت ازم شماره گرفته و...

تااومد گفت اینطوری شده جلو خودم زد بلاکش کرد!

از همه جا

گفت من اصلا دوست ندارم بااین خانوم هم صحبت بشم

واقعا برام سواله چرا شماره داداش گرفته؟

باز میخواد خاستگار گره گوری پیدا کنه؟

یا نه میخواد دروغ ودونگ سر هم کنه؟ خداروشکر که نمیتونه سراین قضیه به من حتی تهمتی بزنه:)))))))))

داداش من از خداشه من با یکی دوست شم از تنهایی دربیام والا.

و یااینکه موضوع جالبتر اینه چون اون شب داداش جلو من ضایعش کرد

میخواد از این به بعد برای همسایه ها داداش منو به دردسر بندازه!

هرچی بود که داداش من ختم به خیرش کرد

دیگه بچها اومدن من خسته بودم واقعا و حس بازی کردن نداشتم باهاشون

برا شام هم نودل خواستن از مرغ های ظهر هم مونده بود دیگه نودل با مرغ درست کردم و سبزیجات

که دوست داشتن

الان شام خوردن رفتن دیگه منم اومدم نشستم پای کار استاد ببینم به کجا میرسم.

 

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان