تمام تلاش چند ساعته ام شد جمع بندی دیتاها
اما هنوز هیچ کاری رو اکسلشون انجام ندادم تازه جمع آوریشون تموم شده
-
یه کاسه بستنی + میوه و کلی اجیل خوردم استرس گرفتم به نظرم
باز هوس نودل کردم من این چه هوسی اخه خانواده ام لب نمیزنن من خودم توی زندگیم یکی دوبار بیشتر نخوردم
الان راه به راه هوس نودل میکنم
پاشدم لباس پوشیدم رفتم کوروش چند نوع نودل خریدم و جدیدا یه علاقه خاصی هم به کروسان پیدا کردم
میرم مستقیم تو قفسه کروسان ها چند نوعشو برمیدارم
چرا من ایقدی هوس کربوهیدارت دارم؟
بعدش رفتم پیش اقا سید عطاری مورد علاقه ام ازش سرمه و هل و عناب گرفتم
و بعد رفتم لوبیا کشاورزی خریدم برای باقلا قاتوق و بعدم سبزی دلمه خریدم و سبزی کوفته
هوس ایناها هم کردم
تازه هوس سوسیس کالباس خونگی هم اضافه کن به اینا!!
رفتم شیر خشک و نشاسته و پلاستیک مخصوص سوسیس کالباس و قیف و... خریدم
اقاهه هی دنبالم راه افتاده بود تو فروشگاه میگفت میخوای سوسیس کالباس درست کنی
اسانس دود هم میخواد نشاسته ذرتم میخواد فلانم میخواد بهمانم میخواد:))))))
تشکر کردم همه رو گفتم بذار برام
قیافه ام شبیه ادمهای بسیار شکمو بوده حتما!
بعد برگشتم سبزی ها رو گرفتم از سبزی فروشی بقیه خریدامم پیش اقا سید گذاشته بودم گرفتم
و تاکسی گرفتم برگشتم خونه
که دیدم صاحبخونه و داداشش دم دارن حرف میزنن موقعی که من اومدم بیرون جلومو گرفت که چرا با من حرف نمیزنی؟
مگه مشکلی باهام داری؟گفتم امرتون بفرمایید من کار دارم
صداش می لرزید و دهنش خشک بود انگار دعوا کرده بود
گفت بااین همسایه روبه روی دعوام شده چرا میاد رو لبه باغچه ما میشینه؟
گفتم من ندیدم بیادم برام مهم نیست وقتی من تو خونه ام هستم چه فرقی میکنه کی دم در خونه ام بشینه؟
مگه ازش کم میشه؟
گفت نه این گیر داده به تو همش دم در خونه میشینه و... گفتم اگر اینو گفته من به داداشم میگم صحبت کنه باهاش
ببینم چی از جون من میخواد اما فعلا شما خودت داداشت بگو بیاد هرچی شد نتیجه به منم بگید!
بعد من زدم بیرون و گفت این اقاهه گفته دلم میخواد میشینم گفتم فرهنگ روستایی (منظورم دهات بودن و روستایی بودن نیس) اصطلاحشو میگم که تمثیل در فارسی!
خوب من چه انتظاری دارم وقتی طرف دو سال میدونه من بدم میاد بیاد روبه روخونه ام بیاد دم در خونم بشینه؟
خوب نمیفهمه اینو! من اهل دعوا نیستم گفتگو میخواد کنه بیاددم در درست صحبت کنه منم جوابش میدم اگر حرف زور باشه من 5 داداش دارم میگم بیان با زبون خودش باهاش حرف بزنن!! والا
دیدم ااا اقاه همه رو گوش داده سر کوچه نشسته بود همشو شنید بهتر
بعد زدم بیرون زنگ زدم داداش گفتم اینطوری اگر فلانی زنگ زد تو خودتو دخالت نده بگو
اول شما صحبت کنید اگر لازمه منم میام گفت باشه بعد گفت واقعا شهرستان همینه اجی
کاش میرفتی راحت میشدی از اینجا
دیگه برگشتنی داداشش بود سلام اینا داد وتحویل گرفت
گفت توو خانوادت خیلی بافرهنگید من یکبار ندیدم دم در باشی یا ....
صحبت کردنت عین استادست ....گفتم لطف دارید گفت اینا دعواشون شده
من بااین اقا صحبت کردم میگه که دلم میخواد ماشینمم میام دم خونه اش پارک میکنم!
گفتم خوب دیگه منم گفتم فرهنگش همینه به خانم فلانیم گفتم بااین اقا دهن به دهن نشه چه فرقی میکنه
کی تو کوچه نشسته دم در خونه ما وقتی ما تو خونه ایم
گفت تو شعورت میرسه اینو میگی سرت تو کار خودت حریم خصوصی برات مهمه
اما اینا این حالیشون نیست خواهر منم دنبال شره! همشونم باهمن میگن این زن دیوانه است
گفتم درست نیست دیگه بااینا بحث میکنه فردا میخواد دختر شوهر بده تو این شهر
خوب پشت سرش حرف میزنن یه بافتنی کنه کتاب بخونه همش توخونه نشسته
دنبال گیر دادن به مسائل بی خود میگرده
گفت این اقام خیلی بی تربیت و... اینو گفته که دلش میخواد ...
گفتم خوب میخوای چیکار کنید؟ گفت اگر اومد نشست من میام میزنم لهش میکنم یا خدا خخخ
بعدش من دیگه اومدم بالا
اجی زنگ زد گفت داداش داره میره کربلا وای خدای من بااین وضعش اخه؟
بااین اوضاع مریضیش؟
ولی عقلان دانند من چی بگم بهش اخه صلاح خودشو بهتر میدونه
دیگه نودلمو درست کردم نوش جان کردم سرمه هم امتحان کردم
الان بشینم پای دیتاها!
