به جرات میتونم بگم با هرکی این چند روز صحبت کردم
که سمتی در کار من داشتن!
کاه هم بارشون نبوده!
یه نکته ساده کوچیک رو هم بلد نیستند بعضیاشون
یکیشون پول میخواست برداشت کنه بلد نبود!
میگفت زنگ میزنم پدرشون در میارم!
گفتم نیازی نیست زنگ بزنی پدر کسی دربیاری تاریخ درخواست وجهتو نگاه کن!
باید حتما مال دو روز قبل بوده باشه اونم قبل ساعت 12 ونیم ظهرکه امروز واریزش کنن
بعد یه سوال دیگه میپرسه میرم تو افق محو میشم!!!
ته ته همه حرفاش هرجا اشتباه کرده میگه فاطمه اینکارو کرده! منظورشون منشی عزیزشونه!
فاطی:))
یا میگه کامیار بوده منظورش پسرشه!
جواب تلفن اینو نمیدم ایقدی رو مخه!
بعد با دوتا شماره دیگه تماس میگیره میاد پشت خطیم
زنگ میزنم ببینم کیه میگه داشتم نگرانت میشدم دوروز جوابم نمیدی:) وات فاز برادر؟ مگه نومزدتم نگرانم بشی یا عقدیم؟ یا تعهدی هست؟
بعد پیام میدم به الف سفارش میکنم برا سین کاری دست و پا کنه تهران
میگه روش کراش زدی؟
من باز در افق محو میشم چی میگی اخه میدونی من تو کار باکسی شوخی ندارم
با کسی رل نمیزنم
میگه اره اما من همیشه روت کراش داشتم و دارم برادر اون دیگه کراش نیست چون من خبر دارم!
سین میگه ساعت 9! سلام صبح بخیر! من میگم سلام وقت بخیر
بعد ساعت 2 یه بیانیه داده من باب عذرخواهی که من بهت گفتم صبح بخیر
تو گفتی وقت بخیر ببخشید فکر کنم سوتفاهم شده منو ببخش منظورم این نبود دیر بیدار شدی و...
سین وات فاز؟ میگم واقعا تو به این چیزها فکر میکنی با خودت؟ من اصلا به این چیزها گیر نمیدم یکسال همکاریم تقریبا
دیدی من رو این مسائل حساس شم؟ ول کن بابا کارو بچسب باز عذر خواهی میکنه
به الف میگم تو به این میگی کراش اونوقت؟ یه صبح بخیر به من داده سه روز داره معذرت خواهی میکنه!
با نصرت دارم به یه تعادلی میرسم! حساب همه چی رو داره این خوبه!
هیچی از حرفای قبلیم یادش نمیره اینم خوبه
البته تا جایی که یادش نره خودش چیها گفته!!
پیام دادم ببینم قرار داد جدید چی شد؟
اون اقا یادش رفته!!!!
دوبار هم که زنگ میزنی میگه شمارت حفظم شده! به طعنه یعنی زیاد زنگ میزنی
امروز زنگ نزدم پیام دادم من صندوق پستیمو چک کردم قرار داد نرسیده کد پیگیریش رو بده!
بعد میگه خانم فلانی امروز پستش کرد! خره چرا دروغ میگی خود مدیرتون اون روز گفت تو پستش میکنی!
اما چیزی بهش نگفتم گفتم بذار خوش باشه فکر کنه من نفهمیدم اهمال کار عنتریه!
خواهر فردا صبح میاد من خونه روباید تمیز کنم
نمیدونم چه مرگیه که من میخوام همیشه خونه ام تمیز باشه اه
میگه غذا درست نکن تا من خودم بیام بپزم
ولی خوب من مایه کتلت درست کردم گذاشتم تو یخچال مرغم درست میکنم دیگه
باید برم میوه بخرم ویکم خوراکی
زبانمم دارم میخونم وسط این کارها
ایقدی زنگ خورم زیاد شده که استرس گرفتم
دیشب تو خواب نمیدونم چه خوابی دیدم فقط میدونم لبم از داخل خیلی گاز گرفتم زخم شده و خون اومده
ناخودآگاهم هنوزم درگیر چرا اخه؟