خوب از امروز بگم
که برای فرار از حالت تهوع دمنوش نعنا و دمنوش آویشن خوردم
اون چیزی که آزارم میده مصرف چیزهای شیرین هست
هرچیزی که پراز شکر هست منو افسرده میکنه
ولی این روزها زیاد میخورم
بستنی
آبهویج
کیک بسکویت
و شکلات و...
پاشدم جوجه هارو درست کردم و با کته کره ای
و گوجه هم کبابی کردم و میکس کردم با اب مرغ و زعفرون و فلفل کبابی
خیلی معجون خوبی شد نسیم گفته دکترش گفته روزی 4 تا گوجه کبابی باید بخوری
من دوتا خوردم:)
نگم از مزه کباب و کته امروز که منو برد بهشت دیدم توی این قرنطینه یکی از کارهای مورد علاقم آشپزی اگر توان داشته
باشم سرپا باشم، خداروشکر برای اینکه میتونم غذامو خودم درست کنم بعد از آشپزی کلنجار رفتن با یک مساله جدید
مثل همون مدل که میخواستم یاد بگیرم هنوزم نتونستم از پسش بربیام.
تصمیم گرفتم تا جایی که میشه باهاش کلنجار برم و خودم سراز کارش دربیارم ببینم نتیجه اش چی میشه؟
دختر دایی زنگ زد برات غذا بیارم؟
گفتم نه ببین من خودم آشپزی میکنم برا عصرونه هم فرنی درست کردم بوی گلاب و زعفرون پیچیده بود توی خونه
و منو یاد ماه رمضون های سال های پیش انداخت که دم افطار من فرنی درست کردنم به راه بود
اجی زنگ زد حالمو پرسید یکم حرف زدیم
یه چیزایی نیاز داشتم زنگ زدم سوپری برام فرستاد
پاشدم خونه رو تی کشیدم کفش چسبونکی شده بود
وجارو برقی کشیدم و اسپند دود کردم و فقط موند مرتب کردن و جارو کردن اتاق خواب که میذارمش برا فردا الان دیگه نمیتونم
یکم با استاد زبانم چت کردیم و بعد براش چندتا کلیپ فرستادم درمورد زبان اموزی ایقدی باهم خندیدیم که اشکمون در اومد
میگه من نمیدونم تو چطوری اینارو پیدا میکنی؟
بخدا خودشون میان توی اکسپلوررم من اصلا سرچ نمیکنم
بعدم با دختر دایی و نسیم ایقدی خندیدیم به چندتا کلیپ تعذیه که باز اشکمون در اومد
تنها راه برای گذشتن امروز اینه که شاد بگذرونیش
تا بازم انگیزه داشته باشی فردا پاشی