مشتری

یکی از مشتری های خوبمون که اقای خیلی محترمی هست

امروز بهم پیام داد

کاری داشت جوابش دادم و کارش انجام دادم

بعد بهم میگه تو صف پاسپورتم

میخوام برم

کلا هم وضعش خیلی خوبه هم خیلی باهوشه!

متولد 1350 هست

خدایی خوشتیپم هست از اون مردهایی هست که من خوشم میاد موهای جوگندمی هیکلی:)))))) ورزشکاری هااا

بعد میگه که ارشدم رو اسپانیا خوندم و بخاطر مامانم که مجبورم کرد برگشتم ایران دوران جاهلی رو اسپانیا و آلمان بودم خانم موجا

میگم والا نگو جاهلی بگو دوران طلایی:)))))))

الانم داره اقدام میکنه سرمایه گذاری برا کانادا

اینجا شغل دهن پر کنی داره میتونه کاری هم بره

بعد بهم میگه برنامه شما چیه؟

من انتظار این سوال رو خدایی نداشتم!!

بعد میدونه من اهواز نیستم

چون چند باری اومده بود شعبه دیدن من درنهایت چون دوست صمیمی رییسم هست بهش گفته بود بابا این فلان جاست ودور کاره!

بهم میگه نمیخوای بیای اهواز و یکم بحث کرد سر یه کاری که داشت

بعدم گفت حضوری نرم افزار بهت میدم و...

منم گفتم قصدم این نیست خوب بیام اهواز!!

گفت دقیقا میخواستم بدونم میاید یا نه

و من این نرم افزار خودم طراحی کردم وفقط دو نفر دارنش و...

خوب راستم میگفت مال خودش بود

منم اصراری نداشتم بهم بده خودش این پیشنهاد داده بود

بعدم گفت که پس میخواید اونجا بمونید به نظرم تصمیم درستی در این شرایط سیاسی و اقتصادی

اونجا امنتره!

واقعا همه دارن میرن و من چقد حسرت میخورم هرکسی که داره میره

بخصوص ادمی مثل این که تو کار خودش جز غول های بازار حساب میشه

و چقد بودنش به اقتصاد این کشور کمک میکنه

خلاصه کلی حرف زد و بعد میپرسه جسارتا شما رو اقای فلانی گفتن مجرد هستید سخت نیست تنهایی؟

قصد مهاجرت ندارید؟

من همینطوری وا موندم یکی میگفت در درونم تنور داغه بچسبون بابا

تو که ازش خوشت میاد

اما خوب یه نیمه دیگه درونم غمگین شد خیلی غمگین...

از مادرش گفت و از اینکه اونم بوشهری مادرش و از کارش گفت و ....

راستش من رفتم تو خودم اصلا تمایلی نشون ندادم

اختلاف سنیمون هم کم نیست خوب

هرچند من از اختلاف سنی بدم نمیاد مشکلی ندارم باهاش ولی الان نا ندارم

توان روحی یه رابطه رو در خودم نمیبینم ده سال تمام انرژی گذاشتم حداقل یکسال واندی زمان لازمه کمی بهتر بشم

این اقا اینارو گفت و بعد من چی شدم؟

از ظهر دخترک آسیب دیده درونم لوود شده

اونقدری من حالم بدشد و بالا آوردم و گریه کردم که پهلوهام داره میترکه و ریه هام اصن نفسم بالا نمیاد دیگه قفسه سینه ام درد میکنه

هرچی خواستم خودمو آروم کنم انگاری یاد رابطه قبلی میفته خیلی عصر بدی رو گذروندم باهاش مقابله نمیکنم

بالاخره این زخمها باید لوود بشن بیان به سطح باید درمان بشن.

من برم کلاس زبان دارم همه جا رو تار میبینم چشام دیگه نمیبینه.

 

موجا ... ۳ خوشم اومد :)
بهی ستوده

عزیزم خیلی ناراحت شدم که حالت دگرگون شده

میدونی اون ی پیشنهاد ساده داده ولی خوب برای تو این طرف کلی اتفاق افتاده

سعی کن خوب باشی 

مرسی بهی جان
خوب من میدونم اینها اضطراب بعد جدایی هست
توی این هفته من با چهارتا مشاور صحبت کردم
وواقعا همگی این نظرو دارن تو چرا به خودت فشار میاری؟ یه رابطه ده ساله حداقل یک تا دوسال زمان لازم داره برای فراموشی و...
تو بعد 40 روز پاشدی داری زندگیتو میکنی بااین سوگ هم داری کنار میای
انگاری عجله دارم بگذرم.
دقیقا یک پیشنهاد ساده چقد من رو بهم ریخت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان