خوب دیگه امروز توی این چند ساعت تونستم کار استادم رو بهش تحویل بدم
هرچند با خراب شدن لپتاپم هرکاری کرده بودم کلا پرید
اما خوب!
تونستم 90 درصدش رو توی این چندساعت انجام بدم و به استادمم راستش گفتم
گفت مرسی که بااین شرایطم باز به قولت عمل کردی
بعد این یکی لپتاپ خواهرمم ظهر شارژر کار نمیکرد!زنگ زدم داداشی گفتم داداش اینطوری شده
اونم سرکار بود نمیشد که برام شارژر خودشو بیاره گفت صبر کن از سرکاربیام ساعت 9 گفت وای دیره
من باید امشب کار استاد تحویل بدم فردا اول صبح باید گزارش طرح رو رد کنه
دیگه خلاصه یکم باهاش ور رفتم پریزهای مختلف رو تست کردم یجا بالاخره جواب داد همونجا بندوبساط پهن کردم نشستم و کار کردم
راستش بخواید از این اتفاقات خیلی بهم نمیریزم و بااینکه انرژی مثبتم ولی این اتفاقات میفته حتما قضاو بلاست صدقه میدم
میتونم دیگه برم دوش بگیرم 24 ساعت گذشت خبری نشد
به نظر میاد خداروشکر سیستم ایمنی بدنم اوکیه که واکنشی نداشته و این رو به فال نیک میگیریم
به استاد زنگ زدم کارو تحویلش دادم و ازم تشکر کرد قرار شد بخونه بهم خبر بده نتیجه رو
فکر نکنم تا چندروز دیگه کاری با من داشته باشه
الان دیگه باید اتاقو مرتب کنم برنامه فردا رو اماده کنم و دوش بگیرم
غذا برا فردا هم دارم این چند روزه من چقد غذا پختم ماکارونی زرشک پلو و سوپ و اش ولوبیا پلو
از هرکدوم هم یه دونه فریز کردم و فردا نیازی ندارم اشپزی کنم و در طول هفته غذاهای فریزری رو میخورم که نمونه
بسته به اینکه کدوم روز سرم شلوغه و وقت ندارم!
خوابم گرفته اما خوب دیگه نمیخوابم تا شب که وقت خوابم بشه رنگینک هم درست کردم جاتون سبز با ارد نخود و روغن کنجد
که بهم قوت بده.
به داداشی میگم فقط این ماه بگذره و زنده بمونم من :)) بااین اتفاقا:)
برا لپ تاپ خواهر و سیو شدن رمزهام هم راهی پیدا کردم
یه یورز جدید ساختم و االان توی این اکانت جدید میشه سیو کرد و عالی شد