کولر درست شد فعلا:)

خوب خوب بنده بعد از دوروز اندی کولر دار شدم:)

دوساعتی هست که کولر روشن و نمیتونم بگم وای چقد خنکه چون نزدیک به 48 ساعت خونه بدون کولر بوده

و طول میکشه تا خنک بشه اونم توی این حجم از گرمای جنوب

ظهر پاشدم توی این گرما زرشک پلو درست کردم خیلی گرم بود و موقع خوردنش داشتم میمردم از گرما

اگر شربت ابلیمو و تخم شربتی و خاکشیر نبود نمیدونم از صبح چه میکردم:)

از یه ساعتی به بعد انگار بدنم به گرما عادت کرد و کمتر عرق کردم و کلی لباس شستم

لوسیفر رو تموم کردم:))))))) اصلا قسمت اخرش دوست نداشتم ابکی بود دو قسمت پایانی کاملا ابکی بود

ولی خوب دوست دارم دوباره ببینمش

یه جایی میگفت میدونی اگر میخوای رنج نکشی نباید با هیچ کس اشنا شی، در هر صورت دوست داشتن ادمها و عاشق شدن

و داشتن ادمها خیلی بهتر از اینه عاشق نشی دوست نداشته باشی و...

چون وقتی اون ادمها میرن یا میمیرن اون چیزی که باعث میشه ما بتونیم رنجمون تحمل کنیم خاطرات و شادمانی هایی هست که بااون ادم داشتیم وبه دلم نشست این مفهوم.

حدود ساعت 6 بود زنگ زدم ببینم وضعیت کولر در چه حاله؟ اگر درست شدنی نیست من برم خونه مامانم

مامان اینا نگران بودن و مدام زنگ میزدن پاشو بیا اینجا

دیگه اقا گفت من بخاطر تو تاالان مغازه هستم و میخوام درستش کنم

و.... کلی تعارف تیکه پاره کرد!

یجورایی اصلا لحن حرف زدنشم عوض شده بود خیلی صمیمی تر و... منم کلا راه نمیدم به همچین ادمهایی

خوب یه پسر جوونه

دیگه عصری که خواستن کولرو بیارن گفت خودمم همراهشون بیام؟ گفتم نه مشکلی نیست مگه ادمهای مشکل داری هستن؟

گفت نه ولی همراهشون میام منم چیزی نگفتم اومد بعد میگه لباستون نمیخواید جمع کنید؟ اصلا تو راه نبود خوب لباس زیرها هم مشخص نبودن اصلا من روشون شال گذاشته بودم میدونستم مرد غریبه میخواد بیاد گفتم فکر نکنم تو راهشون باشه

گفت ولی ممکنه بهشون بخوره بذارید من جمع کنم

واا؟؟؟؟ گفتم نه خیر خودم جمع میکنم

دیگه همشون یه گوشه جمع کردم سردادم رفت تا پایین.

جوری که هیچی مشخص نباشه

بعدم که کارگرها اومدن و اینارو بردن بالا و اینم وصلش کرد گفت تا دوساعت روشنش نکن پول کارگرها رو دادم

و میگه من حساب میکنم باهاشون گفتم نه خیر اقا من خودم حساب میکنم فوری هم شماره کارت گرفتم و همون لحظه پرداخت کردم

بعد میخواستم هزینه کار خودشو بدم میگه نه من بخاطر پول این کارو نکردم من تاامروز فکر میکردم متاهل هستید امروز فهمیدم مجردید

سخته این کارها برا خانم مجرد و تنها گفتم ربطی نداره شما باید پولتون بگیرید من که فقیر نیستم اقا ول کرد رفت

من اصن موندم چرا مردهای دور بر من اینطورین چرا واقعا؟ من هرچی فکر میکنم خوب امروز چی پوشیده بودم؟ یه لباس بلند و پوشیده ارایش اصلا نداشتم حتی یه کرم مرطوب کننده نا نداشتم از گرما قیافه داغون تازه ماسکم زده بودم

بعد نه اهل کرشمه ام نه اصن رفتار ناجوری دارم تازه همه بهم میگن رفتارت خیلی مردونه و خشنه تو جامعه

پس ایراد از من نیست ایراد از این جامعه است تا میفهمن من مجردم فکر میکنن مثلا با خودشون رابطه برقرار میکنم یا نه

ازدواج میکنم خدایا فکر کنم من زیادی به ادمها احترام میذارم نرگس همیشه دعوام میکرد چرا احترام میذاری به همه ادمها؟

بعضی شغلها رو نباید احترام بذاری واقعا من اینو قبول ندارم میگم به همه آدمها فارغ از تحصیلات و موقعیتشون باید احترام گذاشت

انگار اینا برعکس متوجه میشن

بعد کل ادمهای این خیابون دیگه میدونن من مجردم تنها زندگی میکنم اینجا شهرستان ولی همش تقصیر این زنیکه عنتر هم هست

به هرکی میرسه میگه مستاجرم مجرد و کارش فلان و تحصیلاتش فلان و...

ادرس همه چی منو میده اه.

دیگه زنگ زدم به داداش تازه بهش گفتم کولر خراب بوده و... گفت چرا به من نگفتی اخه ؟

گفتم خودت کم مشکل داشتی؟ تازه دیشب بااجی صحبت کردم 20 تومن داد به داداش براخرید کولر جدید

داداش خیلی خوشحال شد هرچند به سختی گرفت ولی حس کردم نیاز به حمایت داره و خسته روحی و تنهاست

هزینه های زندگیشون خیلی بالاست و الانم هزینه زندگی همه رفته بالا

داداش خیلی تشکر کرد گفت خوب نباید میگفتی ولی

گفتم خوب من خودم میدونم چقد سخته ادم نیاز مالی داشته باشه روشم نشه بگه یا نه حامی مالی دور برش نباشه

به اجی هم گفتم به کسی نگی پول قرض دادی بهش خوب دوست نداره حتما بقیه بدونن بعد میگن چرا از ما نخواستی از فلانی خواستی و....

دیگه به داداش گفتم شام که قرار بوده بیاین پیش من اینجام گرمه من سمبوسه پیتزایی به بچها قول دادم درست میکنم بیا ببر

گفت نمیخواد گرمه و... گفتم نه درست میکنم براشون بیا ببر

پاشدم رفتم از نونوایی نون بخرم دیدم ااا گفت تموم شد!

با نامیدی رفتم نونوایی ته خیابونمون اون همیشه شلوغه دیدم وای چه خلوته؟

بعد گفتم نون میخوام گفت یه کیسه بردار صلواتی گفتم خوب من این زیادمه 10 تا بسمه

گفت خوب ببر خانم زیاد باشه صلواتی که گفتم نه منکه نیازمند نیستم ده تا بسمه تازه حاضرم پولشم بدم

گفت نه ما پول نمیگیریم امروز.

بعد خندیدم به اوسا کریم گفتم رفتم اونجا نون نبود غر زدم فرستادیم اینجا نون رایگان بهم دادی جلب شدیا!!

رفتم سمت اقا ابی، ازش ماست و شیر خریدم گفت دیگه دوسه روز دیگه میرم از اینجا میرم سفر بعدشم میرم تهران اونجا کارمو راه میندازم

و.... گفت دیگه شما نمیاین اینجا من دوسه هفته منتظر بودم بیاین نگران بودم خونه پیدا نکرد ه باشین

گفتم مرسی خوب من درگیر بودم ولی خونه تمدید شد و...

دیگه رفتم تره باری هم نیاز داشتم خریدم و  پنیر پیتزا هم خریدم و برگشتم

وسایل گذاشتم خونه که اقاهه زنگ زد برا کولر گفت الان روشنش کن دیگه روشن کردم مشکلی نداشت

گفت اگر مشکلی بود هرتایمی تماس بگیرید!

عن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! تو کله مردهای اینطوری جامعه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

من بخصوص متنفرم از اونایی که میخوان اینطوری یه خانم رو حمایت کنن و نیتشون مثلا خیره ببخشیدا ریدم به همشون!!

زدم  باز بیرون گفتم باید بستنی بخرم رفتم فروشگاه نزدیک خونه بعد اقاهه میگه چی میخواستی که پیدا نکردی؟

به شاگردش میگه ایشون رو ببین چی میخواد که پیدا نمیکنه این خانم من نبودم صاحب مغازه فرض کن و ...

هی داشت از من تعریف میکرد گفتم والا دنبال بستنی سنتی هاتونم تو فریزر پیداکردم خودم کلی این فروشگاهه فریزر داره هی باید بگردی

دیگه برگشته با زبون خودشون میگه این خانم تنها زندگی میکنه اینجا و نزدیکه آژانس میاد براش خرید میکنه از ما فکر میکرد نمیفهمم زبونشون رو !

بعد میگه خانم فلانی بستنی ها وپنیر دانمارکی که آژانس میخره میفهمم برا شماست:( نیش هم باز

گفتم مرسی لطف دارید به بنده اون شاگردشم بنده خدا یه پیرمرد لاغر و لاجونی هست

شماره نوشته میده میگه از این به بعد پول آژانس ندید این اقا رو تماس بگیرید خریدها رو میاره برات

ادرستون همون خونه حفاظ داره که فلان جاست دیگه؟ مستاجر فلانی؟

وای دیگه براامروز داغ کردم

تشکر کردم تارسیدم خونه همش پشت سرم نگاه میکردم کسی راه نیفتاده باشه پشت سرم بگن این تنهاست

واقعا ناامن میشه برام این خونه

کلی حرص خوردم بعد مامان ساده ام میگه مامان خوب دوستت دارن میخوان هواتو داشته باشن چه مردم خوبی میگم نه مادر من

اینها دنبال اینن با من ارتباط بگیرن خخخخخخخخخ

دیگه اومدم تند تند مواد پیتزا رو اماده کردم و نونها رو برش زدم و بعدم گذاشتم تو فر که چرب نباشه

توستر بردم تو پاگرد روشن کردم بس که خونه گرم اینو روشن میکردم خونه میشدتنور

دیگه زنگ زدم داداشی اومد بردشون خیلی خوشمزه بود ولی تند بودبه نظر خودم:)

خوب من برم یه دوش بگیرم و بخوابم که هلاک خوابم نخوابیدم اصلا

 

موجا ... ۲ خوشم اومد :)
Divine Girl

درک می کنم واقعا این مدل مردها تنفربرانگیزن

خدا رو شکر که کولرت راه افتاده... موفق باشی

دارم متنفر میشم مردهای که روزمره باهاشون در ارتباطم یعنی یه جورایی خودمو حبس کردم
فکر میکنم باید با داداشم صحبت کنم سراین قضایا.
فدات

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان