من اومدم خونه خودم

داداش از سرکار اومد له له بود از خستگی دیشب که اصلا نخوابید

من دیدم چراغ اتاقش هی روشن خاموش میشه

هی یواشکی سیگار میکشه

خوب من میدونم سیگار میکشه

مشروبم میدونم گه گاهی با دوستاش میخوره

و اصلا این بد نیست از نظرم

من و داداش سامی میدونیم

میخواستم برم بگم خوب داداشی چی شدی

اما از اونجایی که میدونم حرف بزن نیست

چیزی بهش نگفتم و گفتم صبح بهش میگم که بدونه حواسم بهش هس

ایقدی این داداش کوچیکه من مهربون  وبخشنده است که خدا فقط عالمه

این بشر الان باید یک میلیاردر باشه از بچگی کار میکنه سخت

اما هیچی جز یه ماشین نداره

هرچی درمیاره میده این و اون

الان میگم چرا

مثلا دیشب که مارفتیم خونه عمو دیده نوه عمو که مشکل ژنتیکی داره چقد ضعیف شده و...

این بشر خوابش نبرده

میگه همش توفکرم میگم این دختر ببرم یه دکتر حسابی

میگم داداش خودش پدر ومادر داره نیازی به من و تو نداره که

ما نمیتونیم برای دیگران گاهی کاری کنیم غصه خوردن هم فایده ای نداره

فقط خودمون اذیت میکنه

دیگه واقعا ناراحت شدم بسکه دلش مهربون هرکی میاد میگه سه تومن بده بچم مریضه

سریع میریزه براش

بعد دیشب دو قوطی شیر خریده بود بفرسته یه شهر دیگه

میگفت یه بنده خدایی نیاز داره نذاشت ما شام بمونیم

که این شیرها رو بیاره ترمینال

کلا اینطوری دیگه ماهم کلا نمیتونیم روش تاثیری بذاریم

بعضی اوقات شده لباس تنشو میبخشه

یه سری هم یه افغانی هایی کارگر بودن بنده خداها تو یه ساختمون بغل خونه ما کار وزندگی میکردن

بارون شدید و سرمااومده بود این تا مامان خواب بوده هرچی پتو رختخواب بوده براشون برده!

دیگه مامانم حساس نخواستشون!

یا غذااز خونه میبره برااین و اون

من ناارحتش شدم داره به خودش آسیب میزنه واقعا سراین کاراش

دیگه گفتم من خودم میرم نمی خواد منو ببری

گفت خوب بمون فردا میبرمت

گفتم نه نخوابیدم خستم میرم خونه خودم

دیگه زنگ زد برام هماهنگ کرد یه ماشین بیاد دنبالم

و ایشونم ساعت 4 اومدن و من  الان رسیدم خونه خودم

دروغ نگم وقتی میام خونه خالی وقتی میبینم کسی منتظرم نیست بغض میکنم

بعدم مامان تا چندروز حالش بده بابت اومدنم

داداش سامی رفته یه عالمه میوه تره باری خریده واسه من

میگم خوب مگه من گشنم عزیزم صندوق یخچال پره

میگه نه نبری باهات حرف نمیزنم

منم مجبور شدم کول کردم اینارو اوردم

عجب وضعی دارم بخدا:)

این ها خوبه این حمایتها رو قدرشون میدونم

همه اینا همه اختلافهاهای کوچیک و بزرگ دعواها دوست داشتن مجموعه خانواده رو تشکیل میده

و همه ی اینا دوست داشتنی

یکی پیام داده دلم برات تنگ شده که توی بلاک لیست جرات نکردم حتی بازش کنم

 

 

موجا ... ۲ خوشم اومد :)
بهی ستوده

خدا حفظ کنه داداش را برات 

بعضی ها دلشون ی دریاست

 

خوش برگشتی به خونه

من برم پست های این چند روز را بخونم 

مرسی عزیزم همچنین
واقعا کمتر کسی رو مثل محمد دیدم نکه داداشم باشه اصلا آدم عجیبیه
مرسی عزیزم
لطف میکنی خوشحال میشم با وجود مشغله ات بازم مخاطب وبمی بهی عزیز.

Divine Girl

عزیزممم چقدر ذوق کردم واسه داداشت، زنده باشه، من تا حالا همچین کسیو ندیدم دوروبرم...

خوش برگشتی دختر:)))

Don't open that 

مرسی عزیزم ان شالله عزیزانت زنده باشن
من خودم میگم نکه داداشم باشه اینارو بگم کلا محمد ادم خاص و عجیبیه
مرسیتم عزیزم.
نه بازش نکردم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان