میدونم این حالم کرونا نیست
چون علائم کرونا رو ندارم
فقط زود به زود خسته میشم و تمرکزم کم شده
رطوبت هوا اونقدری بالا رفته که تخم گل و گیاه رو همینطوری تو بشقابم نگه داری بدون خاک و اب رشد میکنه!
از وقتی بیدار شدم کم کم کارهای خونه رو انجام دادم 10 دقیقه استراحت میکنم 10 دقیقه کار!
بالاخره اشپزخونه تمیز شد و کف اشپزخونه رو سابیدم حسابی لباسهامم شستم
طبقات یخچال رو کامل شستم و تمیزشون کردم
فریزرم همینطور
ناهارم همبرگر دست ساز مخصوص خودمو با سیب زمینی تنوری و قارچ درست کردم
بااینکه چندساعت کار کردم دیروزم همینطور بازم خونه به دلم نیست هنوز اونطوری که میخوام تمیز و مرتب نیست انگار
امشبم کلاس زبان دارم و دوتا ردینگ و اسپیکینگم مونده!
که قبل کلاس باید بفرستمش برا استاد
هوا ابری و دلگیر و گرم حس رطوبت بالای خونه باعث میشه هی لباس عوض کنم
خودم فکر میکنم بخاطر کمبود اهن که اینطوری خسته وبی تمرکز شدم
خسته ام کلا
دوستم که همسایه ام هست دیشب ساعت 2 پیام داده بود که کجایی و چه میکنی
من ساعت 11 ظهر جوابش رو دادم معمولا شب دیر وقت جواب کسی رو نمیدم
مگر خانواده
دیگه گفت شوهرم گفته سراغت بگیرم و دعوتت کنم خونه
و...
راستش از اونجایی که شوهرش نظامی این پیش بینی رو میکنم حساس باشه روی
رفت و امد خانمش و دوستاش!
و خواسته منو ببینه که زنش با کی دوسته و...
دوست داره باهات آشنا بشه و...
خوب من مشکلی بااینجای قضیه ندارم اینجا ایرانه و 50 درصد خانما چشمشون به دهن شوهرشون ببینن که چی براشون خوبه چی بده! و یا کی خوبه کی بد!
ولی هنوز امادگی اینو ندارم برم خونه اش یا دعوتش کنم خونه ام!
تا چندباری باهاش بیرون نرفتم و به یه شناخت نسبی نرسیدم!
چند وقت پیش اجیم از دونفری صحبت کرد که من میشناختمشون یعنی
یکیشون همسایه سابقمون بود
و یکیش هم از همکاراش!
بعد جالبه بدونید چطوری شوهراشون اینا رو طلاق دادن!
هر دوی این خانمها با کسی دوست شدن
وبعد رفت وامد پیدا کردن و همون دوست شد بلای جونشون
یعنی با شوهراشون دوست شده بودن و بعدم که باقی ماجرا!
راستش خیلی مهمه کی رو ببری خونه ات یا تو خونه کی بری وبیای؟!
و اصلا چطور با شوهر دوستت برخورد کنی؟!
من حتی با شوهر دختر دایی هم راحت برخورد نمیکنم!
و کلا اصلا ترجیح میدم میرم خونه کسی با مرد اون خونه خیلی قاطی نشم
بازم به علت اینکه اینجا ایرانه!
مگر اینکه طرف سوال بپرسه از تخصصم و راهنمایی بخواد
که من بهش راهنمایی محدودی بدم!
شاید به همین خاطر دختر دایی رو دعوت نکردم دیگه!
چون خواهرشوهرشم میخواست همراش بیاد
و شوهر خواهر شوهرش که میشد دوست قدیمی داداش من و پزشک بود
اومد منو فالوو کرد و من میدونستم این روی رفت وامد همسرش احتمالا حساسه!
راستش ترجیحم اینه با زنهای مستقل در رفت وامد باشم!
تااینکه با کسی باشم که خوب وبد خودشو تشخیص نده!
و کلا از اینکه طرف رفته ایقدی از من صحبت کرده که شوهرش کنجکاو شده هم خوشم نیومد!
دیگه امشبم خونه خودمم وفردا میرم ببنیم وضعیت فردا چطوری داداش میاد دنبالم
یا خودم باید برم. خوب من برم که کلی تکلیف دارم.