شکر خدا که این سری کلاس تموم شد و خوشحالم از نتیجه اش:))
یعنی عملا جونم در آومد این سری بخاطر خستگی و حرف زدن و توضیح دادن زیاد
خدا به همه اساتید و معلمین عمر با عزت بده واقعا.
خوب یادم نبود اصلا خودم ظهر وبینار کاری داشتم
یعنی وبینار تخصصی داشتم
ساعت 12 تا 2 سر اون کلاس بودم
بعدش تازه شروع کردم پاور خودم رو درست کردن
وخوندن
بعدم هوس بسکویت کردم تو خونه نداشتم
پاشدم خاگینه درست کردم، با شیره انگور
خیلی خوب شد، تازه یه قسمت لوسیفرم دیدم
یعنی این به کفش چپ گرفتن منو دارین در موقعیت های حساس؟
دستتون میاد من چه موجودیم؟
امروز دیگه بعد پایان کلاس استرسی نداشتم اصلا
فقط خستم و خوابم میاد
و یه بستنی خریده بودم جایزه که بعد کلاس بخورم
دلم تنگه خونمونه داداش هم ظهر رفت، الان زنگ زدم ترمینال ماشین نبود
میخواستم برم و سورپرایزشون کنم .
دیگه منصرف شدم
بجاش استراحت میکنم
حال پیاده روی رفتن ندارم
امروز قهوه زیاد خوردم و امشب باید زود بخوابم که خستم
واقعا نیاز دارم به یک جلسه مشاوره فقط در خصوص این استرسهایی که طبیعتا باید رو بشه
و رو نمیشه و من باید کاری کنم که حق خودم بدونم در یک مواردی استرس داشته باشم
و بروزش بدم و نترسم!