اونقدر از خودم متوقعم که روزی که نمیخوام کاری کنم و از قبل مرخصی میدم به خودم
گفتگوهای ذهنیم اینطوری، پاشو چقد میخوابی چقد بیکاری و....
اولین مشتری که مدیرم بهم سپرد، یه عالمه سفارشات داشت
دیشب که مدیرم تماس گرفت و از وبینار پرسید و بازخوردهاش
بعدش گفتم امروز رو مرخصی می خوام گفت اوکیه!
و گفتم به مشتریهات بگو!
بعد اولین مشتری ایقدی زنگ زده بود از صبح!
منم جواب ندادم تا ساعت 12ونیم
یوزرنیم پسوردشو داده براش کاراش انجام بدم
دقیقا سه روز دارم میگم اقای محترم این غلطه حالا یا یوزرش اشتباهه یا پسوردش!
میگه نه امکان نداره!!!!
حالا همراه یوزر خودش یوزر دوتا دیگه هم داده بودفقط یکیش درست بود
میگم من امروز مرخصی هستم!
باز زنگ میزنه باز پیام میده!
واقعا بیشعور بود
من خودم آدمیم که خیلی این چیزها برام مهمه
و قضاوتم درمورد آدمها هم از روی این چیزها انجام میشه.
دیگه در نهایت اسکرین شات دادم بهش که ببین اشتباهه!!
بعد پیام داده اره یوزرها رو غلط نوشتم! عذرخواهی هم نکرد بابتش که سه روزه
وقت منو گرفته، اشتباهش رو هم قبول نمیکنه!
حوصله بحث با کسی روندارم اصلا.
پاشدم خورشت قیمه درست کردم فکر کنم خورشتم رو خیلی با حوصله درست کردم
خیلی خوشمزه شده بود، بجا روغن هم یه تیکه کوچیک دنبه رنده ریز زدم.باهمون درستش کردم.
دیشب به اجی میگفتم من دیگه حس آشپزیم رفته، یادته من چقد آشپزی میکردم؟
کلا من عاشق آشپزی بودم، و خانوادمون همه عاشق دستپخت منن
حتی دوستام که دستپختمم خوردن همینو میگن.
ولی یه مدته همه چی سمبل طوری درست میکنم.
یخچال رو تمیز کردم و طبقه هارو شستم.
جارو و تمیز کاری هم انجام دادم هرچند واقعا حسش رو نداشتم
سرویس رو شستم و دوش گرفتم.
یه قسمت از لوسیفر رو دیدم
اصلا فصل سوم رو دوست ندارم.
داشتم به خودم میگفتم موجا؟ فقط شانه هات نگه دارنده های توان دختر
قوی باش.
گاهی فکر میکنم این شونه های ظریف زیادی تحمل میکنه...
من همیشه فکر میکنم اون آدمهایی که با یه گلوله توی شقیقشون به زندگیشون پایان میدن
حق داشتن؟ وقتی سرت پر از فکره به نظرم حق دارن...میدونی گاهی آدمی از فکر کردن زیادی خسته میشن.
آثار افسردگی در خودم میبینم.نمیدونم مقطعی هست یا جدیه؟
الف پیام داده که یارو رفته سفر!
بعد یکم نالید گفتم ببین حوصله حرف زدن ندارم گردنم گرفته
میگه حالا از من گذشت منظورم خودم نیستم. ولی تو باید ازدواج کنی باید وارد رابطه بشی چرابا خودت اینطوری میکنی؟
انگار منتظرم تو یکی برا من نسخه بپیچی؟! حالم بهم میخوره از این حرفها
تو چه میدونی این آدم چی کشیده از یک رابطه؟ اصلا قرار اون رابطه برای من چیکار کنه؟
قرار حال منو خوب کنه؟ من باید خودم حالم خوب کنم بقول بهی قرار اون ادم بیاد یکم شادترم کنه یکم بهترم
اصل اساسی اینه خودت بهتر باشی خودت شاد باشی وجود اون آدم قرار یکم فقط بهبودش بده.
یه مثلی هست میگه پول دربیار واسه پشتت دیوار بخر هیچ کس تکیه گاه نمیشه!
قضیه دقیقا همینه، بحث اینه خودت باید تکیه گاه خودت باشی از پس خودت بربیای.
واقعا چراانتظار دارن من هنوز سه ماه نشده وارد یک رابطه دیگه بشم؟
تا واکاوی نکردم همه چی رو تا از پس خودم برنیومدم خوب خیلی طبیعی من خشمگین و غمگین باشم