خوب امروز کلاس TA داشتم
بازم استاد کنسل کرد اونم در دقیقه 90 یادش رفته بود بگه تو راهه و داره میره پیش دفاعش
راستش یکم عصبی شدم سر این قضیه بدقولی استاد!
بهشم گفتم نه بهم نگفته بودی!راستش رفاقت تو زمینه حرفه ای به نظرم اشتباه!
یعنی وقتی رفیقی کمک حرفه ای از کسی نگیری بهتره!
از کیفیت کار راضیم اما از بی نظمی کلافه ام.
کلی عذرخواهی کرد و قرارمون از اول این بوده 24 ساعت قبلش بهم اطلاع بدیم!
70 درصد پاورپوینت وبینار رو امروز درست کردم
خداروشکر دردم خیلی کمتر شده و حالم بهتره
اما هنوز ترجمه وزبان سهمیه امروز رو نخوندم
حقوق رو این ماه خیلی زود واریز کردن امروز حقوق واریز کردن و منم سریع پرداختیهام رو انجام دادم
آجی ازم یک تومن میخواست و محمد هم حدود دو وخوردی
برا استاد زبان هم یه مقداری
واریزشون کردم موند اجاره و قسط وام.
بااین اوصاف حقوق کلا رفت:) ولی بازم خداروشکر که هست
ببینیم این ماه هم کارانه بهمون میدن یا نه؟ اوضاع خوب نباشه کارانه نمیدن
صد و خوردی هم دادم برای اجاره اتاق وبینار البته یک ماه برداشتم
چون میخواستم قبلش تست برم هم اینکه برای جلسات بعدی به مشکل نخوردیم
پولشم خودم دادم چون نمیخوام برا صد تومن زنگ بزنم امور مالی و هماهنگی و...
تهش از این داستانها خوشم نمیاد پس خودم واریز کردم
بچها دعا کنید یک وام شاملم بشه!
براش درخواست فرستادم ببینم ایا امتیازش به من تعلق میگیره؟ اینطوری درگیری فکریم
سر اجاره و پول پیش خونه تا حدودی کم میشه.
---------------
در خصوص روانشناسی راستش من خوب این مدت خیلی چیزها فهمیدم
اولین درس این بود که هیچ وقت از اینکه احساس ناتوانی و ضعف کنم
نباید بترسم نه اینکه خودمو شماتت کنم!
اگر مابین هزاران اسپرم و یه دونه تخمک انتخاب شدیم و حق حیات بهمون دادن
خودش نشونه قوی بودنمون بوده!
قرار نیست توی این دنیا توی همه مسائل پرفکت و کامل باشیم!
اونقدری که من این روزها میبینم اکثرا از اونور بوم داریم میفتیم
یعنی دارم خواستن رو مساوی توانستن و توانستن رو مساوی داشتن میدونیم!
نه این یک واقعیت ما نمیتونیم گاهی اوقات! مثلا من میتونم برگردم به 10 سال پیشم؟
میخوام اینو ولی نمیتونم!
ایا میتونم توی این سن یه کارهایی انجام بدم نه! قطعا نمیتونم یه لیست کارهایی رو توی این سن
انجام بدم!
کلمات بارو وزن داره اما اون بار وزن رو ما بهش میدیم بعدم اونو باورش میکنیم!
حقیقت زندگی اینه که راستش اون چیزی که بهش باور داریم هم قطعی نیست
و نسبی خیلی چیزها!
همونطوری که من الان حداقل با توجه به شناختی که از خودم دارم
حداقل مثل شش ماه پیشم در بعضی موارد فکر نمیکنم!
یعنی باور های آدم رو شرایط و حوادث دور برش شکل میده و صد البته تحلیل و آگاهیش!
مخالف این هستم که به بچها به دوستا مدام بگم تو میتونی تو از پسش برمیای و....
مثلا میتونم به پارمیس بگم تو میتونی این بار سنگین رو جابه جا کنی؟
میتونم بهش بگم میتونی اولین بار بهترین قرمه سبزی قرن رو بپزی؟
نه راستش به نظرم سرچشمه یه تلاشهایی رو داریم در خودمون و بقیه می
خشکونیم! با گفتن تو میتونی تو فلان تو بهمان! داریم به طرف القا میکنیم همیشه باید بتونی
و اگر نتونستی به فا* فنا میری! بهش نمیگم اگر نتونستی چه کن مدام داریم بهش میگیم نه میتونی!
یه راهی میسازی یه فکری میکنی! د لامصب گاهی فکر آدم نمیاد گاهی اون راه اشتباهه!
از رو استیصال! ما نه بلدیم بهم کمک کنیم نه اینکه بلدیم کجاو کی از کسی کمک بخوایم!
اونقدری باور قوی بودن بولد شده در زندگیمون اونقدری باور انرژی منفی ندادن و....مسجل شده واسمون
که اگر کسی بخواد یه کلمه درد ودل کنه بجا همدلی دنبال راه فرار می گردیم!
گفتم زنگ بزن داداش بیاد پیشم. حالا که کلاس کنسل شده خاموش گوشیش حتما خوابه:)
بچها یه اتفاقی افتاد یکی از دوستام بهم ابراز علاقه کرده:(
هنگ نیستمها اما فکرشم نمیکردم بعدا توضیح میدم.