راستش همزمان دو اتفاق افتاد امروز
یکی اینکه غروبی یکی بهم گفت ترشیده! از رو خشم و از رو ناراحتی!
گفت من تو بغل بهترین پدر مادر دنیا با بهترین امکانات بزرگ شدم
یه دختر نوجون راستش نمیدونم چرااینو بهم گفت علتش چه خشمی بود
که برگشت گفت تو که از خودت خونه نداری توکه ازدواج نکردی و بدبختی
و تو ترشیده ای اصلا!
من سه بار این واژه رو خیلی جدی تو زندگیم شنیدم
اولین باری که این واژه رو شنیدم یه دختر خرم آبادی بود
من30سالم بود فکر کنم، همکارم بود دختره، بهش خیلی کمک کردم
یعنی بیکار بود کمکش کردم و بهش کار یاد دادم ولی دیگه یه جوری شده بود
که حریص شده بود برا پول درآوردن و متوقع و انتظار داشت کل کارش من انجام بدم و بالاسرش باشم!
اولین باری که بهش نه گفتم شروع کرد به کلی فحش کلی دری وری کلی توهین
و تهشم گفت ترشیده تازه نه به خودم تنها بلکه برای اون یکی همکارم فرستاده بود که مرد بود!
این آقا هم خوب جوابش رو داده بود بعدم همه پیاماش برام فوروارد کرد!
به نظرتون من به این خانم چی گفتم؟
هیچی! سکوت فقط بلاکش کردم
الان اون خانم 32 سالشه و هنوز مجرد از نظر من ترشیده است نه بخاطر ازدواج نکردنش بلکه توضیح میدم الان.
دومین باری که این واژه رو شنیدم توی دعوا بازم یه خانم بهم گفت
تو پانسیون یه دختر اونم خرم آبادی بود و تموم مردهای زندگیش ولش کرده بودن
یعنی تمام رابطه هاش به جایی ختم میشد که اقا میگفت نه!
و اون زمان که داشت با من دعوا میکرد دقیقا 31 ساله بود!
برگشت گفت ترشیده یعنی من دعوایی نداشتم
واتفاقا با کمال آرامش زنگ زدم مرحوم اومد دنبالم رفتیم شام بیرون!
بازم سکوت کردم و فقط از اونجا رفتم!
تا امروز که از دختری که میخواستم دم در خونه من سروصدا نکنه و جیغ نکشه
خواستم که آروم تر باشه
و شروع کرد به خالی کردن خشمش روی من!
خوب قطعا این آدم اطلاعاتی از من نداره
جز اینکه من مجردم و دوسال دارم تنها زندگی میکنم!
و حتمااین حرفها رو از بزرگتر هاش شنیده
مثلا مادرش که تو نخ منه و...
بازم سکوت کردم
ولی امروز حس بدی داشتم یه لحظه حس کردم خون به قلبم نرسید یه جوری ایستاد
صدای شکستنش رو شنیدم.
یه جور خیلی بدی سکوت کردم یه جوری که چشات پر اشکه اما نمیذاری یه قطره اش بچکه و سرازیرشه و این خرمنی که سوخته رو خاموش کنه.
به خودم گفتم همه سه اینها زن بودن که به من همچین حرفی زدن
باور بیولوژیک یک زن 20 ساله برای زن های دیگه چقده مهمه؟
خیلی مهمه اونقدر که واژه ها رو تبر کنیم همدیگه رو تیکه پاره کنیم؟؟؟؟
تیکه پاره میکنیم همو که اونی معتبر که شوهر داره؟ که یه مرد همراهشه زیر سایه یک مرد؟؟؟؟
من اعتبارم از مادر بودنم یا همسر بودنم نمیگیرم.
یا از دختر فلانی بودن و خواهر فلانی بودن
من اعتبارم از خودم میگیرم واقعا حالم با خودم خوبه
کیف میکنم از خودم
تو زندگی حداقل چندکاری کردم که باهاش کیف کنم
و به خودم بگم موجا کارت درسته!
اعتبار اون اتفاقات خوبم نمیخوام
فقط حال خوشش بهم یه حس خوبی میده
اعتبار تو به بودن یک مرد کنارته؟ نمیدونم واقعا نمیخواستم این دختر وهیچ زن دیگه ای توجیح کنم
توضیح بدم.
من اون روزهایی که سکوت کردم واقعا بخاطر وجود مرحوم نبود
همونطوری که امروز هم که تنهام سکوت کردم
من وام دار اعتبار از هیچ کسی نیستم خداروشکر
تموم خودمو ذره ذره خودم جمع کردم.
زنگ زد داداش بهم، گفتم بیا منو ببر خرید دارم
تا منو دید گفت معلوم چیزی شده؟
گفتم دختر همسایه بهم گفت ترشیده. داداش قلبش داشت می ایستاد
اونقدری ناراحت بود که هر چند ثانیه یه بار نگاهم میکرد میگفت قلبم درد گرفت موجا
چرا سکوت کردی؟ چرا نزدی دهنش؟
چرااون نباید بدونه که چه مردهایی تورو میخواستن و تو خودت نخواستی ازدواج کنی
اصن مگه وجود یه نره خر تو زندگی یه زن چقد مهمه که اسم ترشیده و.... روش بذارن؟
عصبی شده بود حالش بد بود میگفت بیا بریم من با پدر این دختر حرف دارم
گفتم ببین این دختر نماینده تفکر پدر ومادرشه
میخوای چی بگی بهشون؟
من ناراحت نیستم ازش باور جامعه خوب غلطه.
من باورم به این کلمه از اول این نبود که به کسی که ازدواج کرده نگن ترشیده
خوب من ازدواج نکردم اما خوب تو یه رابطه بودم براش تلاش کردم کله خر بازی درآوردم سرحفظش
سر درست کردنش! میتونستم صدبار خیانت کنم اما متعهد بودم به رابطم
بااینکه اسمش توی شناسنامه ام نبود اما با یک نفر قرار کاری تنهایی هم نذاشتم
نمیخوام خودمو ثابت کنم به کسی
اما واقعا چند درصد از متاهل های ما متعهدن؟ خیانت نمیکنن؟
وبه خودشون افتخار میکنن طرف خره نفهمیده هنوز و باهاشون؟
من میگفتم میوه ای که شیرین نیست
شخصی که به ثمر ننشسته کاری نکرده توی این دنیا
تو دایره خودش آدم درستی نبوده شیرینی وجودش ورفاقتش وانسانیتش رو نچشیدن ترشیده است
نه مجرد داره نه متاهل .
ادمی که نمیتونه خودشو قبول کنه جنگ داره با خودش عذاب وجدان داره
اون آدم ترشیده است.به سن هم نیست.
خلاصه کامم تلخ شد
دو نخ سیگار کشیدم.
این روزها حرف زیاد دارم.
حرف زیاد دارم خداروشکر اینجا هست
اما درباره یه مطلب برعکس مطلب بالا
من یه دوستی دارم چندساله شاید مثلا 13 ساله منو میشناسه
یه اقای خیلی درست حسابی یه انسان واقعی من واقعا چیز بدی ازش ندیدم
خوشگل نیست خوشتیپ نیست
اما آدمه!
شغل آزاد داره و ولی موسیقی دان هست و کار موسقی و هنر رو عشقی انجام میده
سالهاست تنها زندگی میکنه و خونه و زندگی خودشو داره
عاشق بچها و حیونهاست
نریمان واقعا پسر گلیه
از اون آدمهاست که هیچ وقت حرف جدی ازش نمیشنوی همیشه در حالت شوخی وجوک
اما وقتی دردی داری بهترین گوش شنواست برات فرقیم نداره کی باشی
ارتباطمون اینطوری که نریمال روزی 5 یا 6 بار برای من پیامهای مختلف میفرسته
از هنر وموسیقی گرفته تا جوک و ....
چند وقت پیش گفت من از مجردی خسته شدم
41سالشه گفت من میخوام ازدواج کنم دلم بچه میخواد
واقعا نریمال عاشق بچهاست
و تا جایی که به من میگفت هم خبرش بود میخواست بره خاستگاری
راستش من دیگه نپرسیدم چون این مدت به درد خودم گرفتار بودم
همچنان نریمال هرروز برای من روزی چن وعده پیام داده این مدت با وجود
اینکه به هیچ کدوم جواب ندادم!
زنگ زده بهم حالمو پرسیده دلداریم داده
دیشب یه کلیپ طنز فرستاده بود از دعوای ساختگی یه زن وشوهر
بعد خانمه خیلی خوب بود قشنگ زرنگ بازی درآورد که شوهره رو تلکه کنه
میگه بهم موجا؟خدایی تو از این یاد نگیری
گفتم آخه به نظرت من ترجیحم چیه؟ توکه دیگه منو بزرگ کردی
میگه خدایی ته تهشی برات صدتا دور آموزشی بذارن بعد توی این دوره ها بپزنت
تو راستش میگی تهش! حتی اگر به ضررت باشه
گفتم خوبه که میدونی حداقل اینو که ته ته اوسکلیم تو رابطه :)))
واقعا من حوصله یه پنهان کاری ها وبازی هایی رو ندارم مدلم نیست
بعد میگه میدونی واقعا تو یه فرشته ای که ازآسمون خدا افتاده رو زمین
من همیشه اینو به بچها میگم! راستم میگه واقعا همیشه اینو به دوستامون میگه
که موجا یه فرشته است که قلبش زلاله
گفتم ببین نریمان یادت غیر تو کی دیگه این حرفو میزد؟ گفت آره مرحومم اینو میگفت
گفت خوب ببین ده سال این فرشته رو زیر گیوتین قیمه قیمه اش کردن
جان من به من از این حرفها نزن
نگو فرشته نگو زلال بگو شیطان رجیم من راحتترم والا.
بعد حس میکنم میخوان قیمه قیمه ام کنن تازه بند زدم این تیکه ها رو.
یه سری تیکه هامم گم شدن.
گفت ببین موجا من دوستت دارم .واقعا اینو میگمها جدی جدی من دوستت دارم.
اون قضیه خاستگاری خودت بودی. من منتظر بودم یکم بهتر شی بهت بگم.
راستش من اصلا شوکه نشدم یعنی بااینکه بهش فکر نکرده بودم سورپرایز نشدم
جوابیم ندارم به درخواستش.یعنی کششی میلی در وجودم نیست بهش.
هیچی بااینکه دیشب با یه شبخیر بحثو تموم کردم
بازم عین هر روز انگار که اتفاقی نیفتاده نریمال بازم پیام داد
بازم کار خودشو کرد همین.