امروز 15 خرداد نیست مجیدجان:)

من پاشدم دیشب برا داداشی استوری گذاشتم توی اینستا

تبریک تولد گفتم البته نزدیک صبح بود:)

بعد به این خیال که امروز 15 ام هست:))

بیدار شدم زنگ زدم تبریک گفتم خوابالویی بعد میگه مجیدجانم امروز 15ام نیست:)

وای چقدی خنگ شدم من:) دیگه گفتم همین تبریک بسته و همینو نگه دار که من 15 ام درگیر رحلت و اینام :))))))))))))))))) از اونجایی که خیلی مقیدم :)))))))))))))))))))))))))))) بهت تبریک نمیگم:)

این داداش من اومده خرداد به خاک و خون کشیده و جالبه داداش فوق العاده آدم سیاسی و متفکر خیلی بزرگیه شاید بخاطر اینکه توی روز خاصی به دنیا اومده نمیدونم.

دیگه نمیدونم کیک درست کنم امروز یانه؟ بعید بدونم بتونه روز شنبه بیاد پیشم از طرفی هم

من کلاس دارم یکشنبه اون روزم نمیتونه بیاد.

اون روزی که گوشت خریده بودم

بسته بندی ها رو من همیشه وزن میکنم!

این عادت یکساله است که انجام میدم برای چاق نشدن!

مثلا مرغها بسته 120 تا 150 گرمی هست

گوشتها بسته 100 تا 120 گرمی!

بخاطر میزان پروتئینشون. که بدونم حتما توی طول روز پروتئین به بدنم میرسونم.

10بسته گوشت چرخی آماده کردم بعد دیدم یه مقداری هنوز هست

تبدیلشون کردم به همبرگرهای 80 گرمی.

هیچی هم جز ادویه و کمی پیاز آب گرفته بهش اضافه نکردم

اینو گذاشتم برای روزهایی که هوس فست فودی میکنم

یا وقت ندارم یا بچها میان وباید سریع آشپزی کنم

دیشب استاد میگه که تو خیلی آدم صبوری هستی و کلا اعتراض نمیکنی

گفتم چطور؟

میگه صدای من بد میاد حرفی نمیزنی

من دیر میام کلاس حرفی نمیزنی

میگم کلاس نیم ساعت دیرتر شروع کنیم

میگی اوکیه!

تکالیفت چک نمیکنم باز حرفی نمیزنی!

تو محیط پر سروصدا واست کلاس میذارم توی مهمونی

بازم هیچی نمیگی

و همیشه نگرانم که یه ایرادی باشه و تو حرفی نزنی.

حالا من فکر میکردم درست شدم خوب شدم

یعنی فکر میکنم اعتراض میکنم و....

اما دیدم نه من سریه چیزهایی خیلی سازگارم

مثلا تا جایی که خودم میتونم صدا رو تشخیص بدم با بد بودن صدا کلاس مشکلی نداشتم

هرچند گاهی عصبیم میکرد ازم انرژی میگرفت!

یا مثلا استاد دیر میکرد خوب 45 مین خوابم دیرتر میشد چون کلاسمون ده شبه و میرسه به نزدیکهای یک

تو مهمونی خانوادگیشون کلاس میذاشت خوب من مشکلی نداشتم فان بود!

اما دیدم شاید این وِیژگی در من ثابت شده که اینکه اگر یه چیزی خرابه درستش میکنم

اگر چیزی نیست سعی میکنم خلاقیت به خرج بدم بدون هزینه

مثلا تو دوره ارشد و کلا دوره پانسیون نشینی توی تهران

من خیلی از قوطی رب گوجه استفاده ها میکردم ازش سطل آشغال میساختم

ازش جا مدادی میساختم

ازش جا اسپندی میساختم

و در این موارد یاد پرین میفتم! نمیدونم این کارتن رو دیدین یا نه؟

از جایی که مادرش فوت میشه و با یه چیزهای ساده برای خودش وسایل زندگی میساخت.

خوب یه جایی این ویژگی ها خوب بودن سازگاری اما وقتی رابطه ات خرابه تو باز براش تلاش میکنی

 درست نیست! اینکه در محیط کار اذیت میشی و باز تو سکوت میکنی میبخشی تلاش میکنی

درست نیست!

 

 

 

موجا ... ۵ خوشم اومد :)
Divine Girl

تولدشون رو تبریک میگم پیشاپیش 

موجا واقعا خوش به حالت، من به شدت زودرنج و حساسم و تا یه چیزی برخلاف میلمه دهن طرف رو سرویس می کنم. خونوادم و همه رو عاصی کردم از دست خودم، چون همه حرفا رو به خودم میگیرم و شروع می کنم به حاضر جوابی، تو چطور می تونی انقدر آروم و خوب باشی؟ البته به نظرم آروم بودن زیادی هم اطرافیان رو پررو می کنه، اگه می تونستم به تعادل برسم عالی میشد. خیلی حرف می زنم ببخشید ولی دوست دارم خیلی چیزا رو ازت یاد بگیرم.

روز بخیر

فدات عزیزم
دخترم نمیدونم چرا اولا خودتو دست کم میگیری، منکه میگم بهت کودکت خشمگین این به معنای عیب داشتن تو نیست
کودک هممون یه جایی از یه سمتی توسط والدین یا یکی از اعضای نزدیک آسیب میبینه و باهامون این آسیب بزرگ میشه و بسط پیدا میکنه به بقیه زندگی.. الان مساله توهم همینه
اولین کاری که باید بکنی دوست داشتن خودته کنار اومدن با خودته میدونی یه روزهایی که این حرفها رو بهم میزدن
حال الانت رو داشتم میگفتم آخه چطوری دوست داشته باشم؟ چیکار کنم دیگه؟ یه مدت دل به دل خودت بده
اینکه اعتراض میکنی جواب بدی میگم خشمگینی خوب یه روزهایی خشمت رو روی بالشت خالی کن مشت بزن بهش
یا کیسه بکس یا نمیدونم یه ورزش هیجانی، پیاده روی برو ولی بدون هنزفری اون افکارت بذار بیاد بالا
نگران هیچی نباش. کتاب راه هنرمند رو بخر و بخون حتما تمریناتش رو انجام بده.
تو نیاز داری کمی خودتو جمع و جور کنی اولا از نظر مالی مستقل شو، بعد کم کم از نظر مکانی
چون در وضعیت الانت تنهایی برات خوب نیست و ممکنه وارد رابطه اشتباه ویا رفاقت غلطی بشی
ببین عزیزم همه ما تا زنده ایم سعیمون اینه به تعادل برسیم تعادل زندگی من با تعادل زندگی تو و بقیه فرق داره همون طور که تعادل تو با من!
یه جایی سررشته رو باید دست بگیری و خودت مدیریتش کنی.
منم یه روزهایی همین بودم بهتر شدم چون دیدم باید بالغانه عمل کنم بهت گفتم کودکت نفرست جنگ زخمی تر برمیگرده از این جنگی که شروع کردی.
ولی میدونم خیلی زود به حرفهام میرسی وراه درست رو پیش میگیری
فعلا خشمگینی حق داری تو پروسه طلاقی بذار یکم بهتر و آرومتر بشی
عجله نکن دل به دل خودت بده قرار نیست هرچیزی زود درست بشه قرار اصولی درست کنی مسیر آینده ات رو.

بهی ستوده

تولد داداش جان مبارک:)))

رفتی پیشواز:))

 

موجا منم این مشکل رو دارم

تو وسیله و لباس و این چیزا نه

کلا من خیلی چیز دور میندازم

اهل نگه داشتن هیچی نیستم

یعنی از گذشته نهایت آلبوم عکس های قدیمی رو دوست داشته باشم

هیچ چیزی رو دوست ندارم نگه دارم

ولی ولی تو بقیه قسمت های زندگی نه

تو رابطه 

تو کار

تو درس خوندن

یعنی خودم قشنگ می فهمیدم که تو رابطه با مرحوم خودم رو به آب و آتیش زدم

بعد دیدم این مرد اصلا دنبال ی لول از زندگیه من دنبال ی چیز دیگه

الان که خوندم پستت رو دیدم راست میگی انگار خیلی جاها اعتراض نمی کنیم و این خوب نیست

فدات قشنگم سلامت باشی.
آره یه جور ناجوری رفتم:)
آره میفهمم چی میگی بهی دقیقا منم اینطوری برای وسایل و پوشاک و...
اما برای آدمها و روابطم نه.
من هنوز کامل نخوندم اون قسمت مرحوم رو و قرار بیام بهت نظرمو بگم
یکی از نکاتی که خواستم بهت بگم و باهات خیلی همزاد پنداری کردم دقیقا من بودم اونجا بهی
تموم کارهایی که کردی تموم مشکلاتت تموم کنترل گری های خانواده اش تموم تلاش پول وسط گذاشتنهات
همش من بودم شاید خاصیت مستقل بودنمون بود اینکه خیلی چیزها رو آسون بدست نیاوردیم که آسون از دست بدیم.
ایقدی صبوری میکنیم یه جایی که دیگه صدامون در میاد که طرف هزار استفاده کرده بعد براش عجیبه تاالان این اوکی بود که حتما خوشی زده زیر دلش که اعتراض کرده و...
و فکر میکنم بدترین قسمت ماجرا اینه اعتماد به نفس میدیم به پارتنرمون به رییسمون به همکارمون به دوستمون که داریم این تلاش رو میکنیم برای ساختن ارتباط بهتر!
ولی خوب که دقت کنیم اون تلاش تیکه تیکه های وجود و انرژی خودمون بوده!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان