استاد جان تا تونست فک زد الانم داره فک میزنه بنده خدا
صداش رو مخمه از اونجایی که آشناست خیلی آشنا و خودشم معرفی نکرد!!!
تصویرشم نیست!!
قرار کلاسها ساعت 5ونیم تعطیل بشه ولی از ساعت 3 یک ریز بنده خدا حرف زد:)))
من دوتا نسکافه خوردم وسط کلاس، هنوزم سردردم
امروز دیگه گفتم وسط کلاس نقاشی نکشم!
بشینم پای درس نمیدونم شاید چون توضیحاتش بد بود من اینطوری شدم
ظرفهای ناهار باید بشورم
ساعت 8 کلاس بعدیمه تا 9 ، تازه یک کلاسم دارم ساعت 7ونیم شروع میشه!
نمیدونم چطوری خودمو هماهنگ کنم واسه این همه کلاس توی یه روز!!
کلاسهای بعدی بدیش اینه که تصویری و من باید باشم!
اخ استاد جان بالاخره تموم کرد کلاسو!!!
میدونی بدیش اینه اطلاعاتش ناقص بود یه کلیتی از این موضوع بیشتر به درد ما نمیخورد!
یادمه یکی از دوستان میگفت من که از ایران رفته بودم
نشسته بودم یه نامه اداری بنویسم سه چهارساعت وقتمو گرفت
که مدیرم برگشت بهم گفت چرا همچین تایمی گذاشتی روی یک نامه ساده!
گفتم که توی کشور من املا خیلی مهمه و من بیشتر درگیر ایرادات نگارشی متن بودم
رییسم خیلی متعجب شد گفت این همه نرم افزار در گوگل برای تصحیح املا وجود داره!
ونیازی نیست واقعا یک فرد با هر تحصیلاتی املای صحیح همه کلمات رو بلد باشه!
حالا قضیه اینه که ما اصلا به این حجم اطلاعات نیازی نداشتیم و اینطوری به این حجم در مخ ما فرو کردند
اونم استادی که فقط محاسبه میکنه و اصلا نه شوخی نه توقفی نه قدرت بیانی!
هووووچی
من ترجیحم اینه ریاضیات رو خودم بخونم و خودم حل کنم
توی مدرسه هم اینطوری بودم هیچ وقت برا امتحان ریاضی نمی خوندم و نمرات خوب میگرفتم
و اصلا تعجب میکردم بقیه برای ریاضیات میخونن:)
دیروز متوجه یه گاف بزرگ شدم!
تمام دوماه گذشته بنده لباسهام رو با مایع ظرفشویی می شستم یعنی از اول اینو به عنوان مایع لباسشویی خریده بودم!
اولش خیلی ناراحت شدم بعد به خودم آرامش دادم که موجا تو حالت بد بود تنها بودی
یه اشتباه بوده و خوبه که حساسیت پوستی ندادم اونم با پوست حساسی که من دارم
خیلی دلم سوخت راستش که اگر رفت وآمدی بود حداقل خواهرم متوجه این قضیه میشد!
چون در این موارد خیلی تیزه!
به خودم دلداری دادم و گفتم دیگه سعی میکنم حواسم باشه!
-----------
اووووووف پایان امروز رو اعلام میکنم!
استاد زنگ زد گفت کلاس رو بذاریم 7تا8؟ گفتم اره خوبه از این طرف من میتونم با نیم ساعت تاخیر به کلاس بعدیم برسم
دیگه سریع پاشدم ظرفها رو شستم و موهامو از دیروز بافته بودم، بازش کردم شونه کردم
مجدد بافتم یه آرایش ملایم کردم تیشرتمو عوض کردم، عینکمو زدم که چشام کمتر اذیت شه و یه فلاکس کوچیک چایی سبز ولیمو دم کردم
که شد 7، و کلاس شروع شد. تا 8وربع کلاس طول کشید بعدش سریع انلاین شدم برای کلاس بعدی که نیم ساعتی ازش رفته بود تا همین الان سر کلاس بعدی بودم که نزدیک ده هست
دیگه امروز تموم شد خداروشکر. برم یکم به خودم برسم. شام درست کنم شایدم یه غذای ساده خوردم
فیلم ببینم و یوگا و لالا