پیاده روی طور و ساندویچ بادمجون:)

امیدوارم دوستهای اصفهانیمون حالشون خوب باشه

راستش ما در خوزستان به این قطعی نت عادت کردیم نتمون دقیقا زغالی و بیشتر اوقات قطعه

ایقدی زبان خوندم امروز ولی نه چیزهایی که در کتاب بلکه دریوتیوب و مداوما مشغول همین درس خوندن بودم وسطشم کلی پیام و پارازیت و...

دختردایی برا سه شنبه دعوتم کرده برای شام البته چون همسرش شیف شبه

و من هنوز قبول نکردم گفتم اگر زبانم رو خوندم و ازمون دادم میام

که خوش بگذرونیم

بعد باز امروز لیلا کلی غر زد دوساله ندیدمت و امتحانت زود بده میگم 9 روز پیش منو تو رفتیم بیرون ها

میگه والا ما دوتا عین دیونه هاییم تو جمع هامون تو نیستی

گفتم ببینم ازمونم به کجا ختم میشه فکر میکنم تا سه شنبه صبح جمعش کنم که ازمونم رو بدم یک و نیم ساعته و بعد شب برم اونجا

کاپشن قشنگم رسید:)) دوستش داشتم و زیاد کوتاه نیست 85 سانته همون که رو اونجای مبارک رو بپوشونه کافیه:)

البته بیشتر شبیه بارونی تا کاپشن و من میدونستم نازکه و خریدمش ولی رنگش رو دوست دارم

باید رنگ لاکم رو عوض کنم و مهمونی با کاپشنم برم:) و اون شلوار زاپ دارم که عین گداها پاره پوره است ولی دوستش دارم:)

لیلا میگه ناخنم رفتم ترمیم و دیگه همش دوست دارم عین تو لاک بزنم امروز چی زدی میگم ارغوانی

عکسش فرستادم میگه ببین چه رو دستهای تو قشنگه  چون پوستت سفیده بعد من اینو بزنم رو دستم قهوه ایه:)))))))

ایقدی بهش خندیدم میگم اینها اثرات اون کیسه کشیدن و سابیدن های ننه ام تو حمومه :) ژنتیکمون با سابیدن بور شده والا

بعد اقای پست چی سشوارمم اورد

و سشوارم سبک بود رنگش عاشقشم

و امشب حوصله دوش گرفتن ندارم که تستش کنم چون کلاس دارم

الانم ساندویچ بادمجون و نون سیر خوردم در حد ترکیدن

و نمیشه دوش گرفت بعد غذا

رفتم پیاده روی هم کردم و برگشتم تو مسیر صاحبخونه رو دیدم خودمو زدم اون راه نگاهشونم نکردم که انتظار سلام علیک داشته باشه

بعد کل مسیر هزار تا مزاحم پیدا کردم میگم وا امروز مردم چشونه؟ یکی هم دنبالم راه افتاد تا دم در خونه

و میگه سالار سالار سالار عنتر

به ننه ات بگو سالار

والا

 کاش از این مملکت مریض میرفتم خلاص میشدم

مهندس گفت دوشنبه بلیط گرفته برمیگرده بعدش سه شنبه میره ترکیه برای افتتاح شعبه جدید

ایقد خوشحال شدم واقعا حقشه

شعبه ترکیه رو دادن به اون البته بستگی داره که مذاکرات روز دوشنبه اشون توی ایران به نتیجه برسه

امروز چندتاازدوستای قدیمی یادی ازم کردن و جالبه هردوسه نفرشون گفتن چقد به من افتخار میکنن و مستقل بودنم

خیلی به دلم نشست چون روزی هزار بار دارم سعی میکنم خودمو دوست داشته باشم با خودم رفیق باشم وفاصله ام با خودم از بین بره

هرچه من نزدیک تر میشم دوست داشتنی تر میشم بین ملت

و این به دلم بیشتر میشینه تا قبل

 

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان