نان جو!
قبلا نان جو خوردن نشانه ساده زیستی و اینا بود
و الان نشانه زندگی هلثی طور با کلاس و اینا:)))
قبلا نان جو خوردن نشانه ساده زیستی و اینا بود
و الان نشانه زندگی هلثی طور با کلاس و اینا:)))
بخوام خروجی این هفته رو بگم
از نظر کاری و شخصی کلی تسک تیک خورد
فقط خونه داریم چنگی به دل نمیزد!
الان در له ترین حالت ممکنم هستم
1 ساعت ورزش سنگین کردم عصر
به طوری که سرشونه هام هنوز دم داره
از صبح درگیر کلی جلسه و تسک بودم
یه بخشی از مقاله رو نوشتم
ولی بیشتر از اون خوندن مقاله و مسلط شدن بهشه:(
و اینکه دقیقا از روی همین مقاله باید چندتا تسک رو انجام بدم:)))) برای نمونه
امروز از اون روزهاست که جناب مدیر رو مورد عنایت لفظی قرار میدم
محققها میگن فحش خیلی برای تخلیه روانی منفی خوبه:))))
یعنی زمستون رفتم با فوبیای ابم مبارزه کردم
شنا یاد گرفتم
برای تابستون
تابستون اومد دریغ از اینکه تا لب جوب رفته باشم چه برسه استخر:))
خوب رفتم بعد 5 ماه بوتاکسم رو هم تمدید کردم
گفتم از فرصت امروزم خوب استفاده کنم
مزو هم دوباره قرار انجام بدم برای تقویت پوستم
چون احساس میکنم پوستم مجدد کم اب و بی جون شده
دیشب مدیر پلن یک آگوست به بعد رو هم ارسال کرد
اونقدر حجم کارامون زیاد شده که بعضی از همکارا ساعت 4 صبح میخوابن واقعا
مثلا اون مدیر خانم همکارم بنده خدا اخرین پیامی که به من داده بود ساعت 4ونیم بود!
روزهای پی ام اس
کورتیزول اول صبحم خیلی از حالت عادی بالاتره
با وجود مشکلات جنگ روزهای سختی هم که هممون پشت سرگذاشتیم
انتظار یک پی ام اس نرمال رو نداشتم