تولد مادر!
فردا تولد مامان و من دارم همه ی تلاشم رو میکنم که امشب خودمو برسونم خونه
که سورپرایزش کنم
فردا تولد مامان و من دارم همه ی تلاشم رو میکنم که امشب خودمو برسونم خونه
که سورپرایزش کنم
مدیونید فکر کنید اینجا هوا پاییزیه!
همچنان در تابستان به سر میبریم و زیر کولر!
نمیدونم کی هوا قصد داره پاییزی شه:)
دیشب با دوستام رفتیم یه باغ رستوران خارج شهر که میم پیشنهاد داده بود
هوا مطبوع وعالی
غذاها هم واقعا خوشمزه بود
داداشی حرف قشنگی زد دیروز!
میگفت یادته چند وقت پیش گفتی از ته دلم خوشحالم برای داداش کوچیکه؟
که به ارزوی بچگیش رسیده؟
گفتم اره گفت خوب من از بچگی پزشکی و... دوست نداشتم
ولی دیگه یه جورایی مجبور شدم بیفتم توی این بازی و رقابت و...
الان که مغازه لوازم خانگی زدم اونقدر حالم خوبه ریلکسم
حالم خوشه!
دیشب یه سرویس قابلمه و ماهیتابه خریدم
خیلی وقت بود دارم عقب می اندازم این مورد رو
و بالاخره تونستم از داداشی خرید کنم
داداشی اصفهان مغازه زد:))
فکر کنم من اولین مشتریش بودم
دیشب اونقدر کتف درد و گردن درد داشتم که
ساعت ۱۱ از جلسه خارج شدم بدون اینکه خداحافظی یا توضیحی بدم
و بعد به همکارم پیام دادم که بگه من دسترسیم قطع شده