ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن. وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور

امروز از دوهفته گذشته خیلی خیلی بهترم خدا روشکر

هنوز از نظر جسمی حالم مساعد نیست

و درگیر انفولانزا یا همون کرونا شدم

ولی امروز رد شدم از مرحله سختش

دیروز و دیشب خیلی خیلی سوزش گلو و گلو درد و تب داشتم

ولی امروز خیلی حال بهتری رو تجربه کردم خداروشکر

از دیشب بگم که من همچنان تاامروز دست به خونه نزدم!!!

خونه در شلخته ترین و کثیف ترین حالت ممکنش بود

ولی نای کار کردن نداشتم حوصله اشم نداشتم

زدم بیرون رفتم پیاده روی

از همون اولش پشیمون شدم

من با کت تابستونه زدم بیرون

هوا سرد بود باد سرد و سرمای هوا گلوم رو میسوزند

و چشامم باهاش میسوخت همزمان 

میم تماس گرفت بیا دفتر قبل رفتن ببینمت

ولی موفق نشدیم همدیگه رو ببنیم و من رفتم بازار

برای خودم دوتا لباس خونگی خریدم یه لباس خواب خوشگل هم خریدم

و یکم خوراکی 

و پیاده برگشتم خونه برگشتنی هم نتونستیم همدیگه رو ببنیم 

و من دیگه اومدم خونه و دست به کار شدم

و کیک کرامبل البالو و کیک هویج درست کردم

میخواستم برای میم گل بخرم ولی اون مغازه سفارش نگرفت گفت درگیر چندسفارش عروسی هستن

دوش گرفتم و به خودم رسیدم 

هرچند سوزش گلو و اب ریزش بینیم خیلی شدید شده بود و داروها هم اثر نکرد

ساعت 12 رفتم خونه میم

از کیک به شدت خوشش اومد 

ساعت 9 ونیم من اومدم خونه

چون امروز برای ناهار با دوستم مریم قرار داشتم که بریم بیرون 

و دل طبیعت

دوش گرفتم و چایی دم کردم برای بیرون بردن

ویه سری خوراکی کیک هم نصف هرکدوم گذاشته بودم برای مریم

دیگه ساعت 11ونیم مریم تماس گرفت که تاکید کنه صبحانه زیاد نخورم:(((

ناهار هم من ساندویچ کیچن سرد انتخاب کردم مریم هم همینطور دیگه اون ساندویچ ها رو خرید

و اومد دنبالم و رفتیم یه جایی اول شهر تو دل طبیعت کنار جاده نشستیم 

که خیلی حال کردیم واقعا 

تا ساعت 4 کلی حرف زدیم 

ولی دستهای من کامل افتاب سوخته شد و قرمز و ملتهب شد همون 15 دقیقه اول!

مریم یهو نگاه دستام کرد گفت وایییی موجا دستات چی شدن یهو حساسیت پس دادی به 

ساندویچ ها؟

مریم همیشه حواسش به من هست سر حساسیت های زیادم

و هم دوران پی ام اسم رو همیشه یادداشت داره میگه که بتونم هررفتاری سر چی بوده:))))

تازه فهمیدم افتاب عزیز دستهام رو سوزنده 

ولی واقعا انرژی افتاب حالم رو خوب کرد من هم عینک افتابی زده بودم هم کلاه

صورتم نسوخته خداروشکر 

ولی دستهام ملتهب و رفتم زینک خریدم براش

خیلی خیلی این چند روز روند حالم رو به بهبوده خدایا شکرت واقعا

امروز دیگه احساس کردم از کرونا هم خبری نیست و حالم خیلی بهتره 

ولی همچنان اشتهام خیلی خیلی زیاد نیست

مثلا امروز یک چهارم ساندویچم رو خوردم!مریم شوکه بود

تو بااون اشتهات با اون ورزشهای سنگینت الان این شدی؟

ساعت 4 ونیم برگشتیم خونه 

و من دیگه یکم لش کردم با مامان اینا حرف زدم

و غروب هم زدم بیرون پیاده روی

و زینک خریدم میم رو هم دیدم میگه تو اونقدر حساس پوستت باید بذارمت تو شیشه دودی:))))))

خیلی خستم و خوابم میاد 

ولی به میم قول دادم که حداقل تا ساعت 1 بیدار بمونم تا بیاد

یه سریال جذاب رو شروع کردم به اسم the black list

حتما وقت کردید ببنیدش

من تا فردا صبح به خودم استراحت دادم

 از ظهر باید کارهای هفته اینده رو شروع کنم!!

 

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان