امروز رو مود خوبیم

بااینکه اول بسم االله با جلسه تپل خان شروع شده

دیشب رییس پیام داد که من به بچهای مارکتینگ و تبلیغات گفتم تحت هیچ شرایطی حق ندارن مزاحمت بشن

و بذارن تو تمرکزت رو کار خودت باشه اخه چرا تورو درگیر چیزی میکنن که نه بهت ربط داره نه رشته اته نه تخصصته

چرا به من نگفته بودی تو کمکشون میکنی؟

اینطوری کم کار دیده میشی و....

گفتم والا چه بدونم فکر میکردم دستور خودته که گاهی کمکشون کنم

خیلیم اینکه من دانشش رو نداشتم و باید خیلی میخوندم و مطالعه و سرچ میکردم بابتش

بهم فشار میومد 

و همین حس که بی دانش و معلومات دیده نشم!

خلاصه رییس خیالمو راحت کرد

منم به تپل ویس دادم که ببین من اصلا هیچ حرفی به رییس نزدم و غر هم نزدم که سرم شلوغه و...

و خود رییس امشب ویس داده گفته جز تخصص خودم کار دیگه ای نکنم و کمک من به شما تو بخش مارکتینگ هم در حوزه تخصصم و کار فنی باشه

گفت اره خوب چرا بهش نمیگفتی کمک مایی و به خودت فشار میاوردی؟

دیشب حسن تو جلسه بهش گفته که تواین کارها رو میکنی و....

رییس شاخ درآورده و گفته وا چرا این همه از این کار میکشین و تو حوزه ای که اصلا تخصصش نیست واردش میکنید که اضطراب بگیره و ازکار خودش بزنه؟

خلاصه اینطوری شد ساعت 9 هم جلسه داشتیم تا همین الان 

من صبونه ام رو خوردم تند با ارامش

دیشب مربای شاه توت درست کردم اجی دوست داره این هفته میخواد بیاد پیشم

و هوس شیربرنج کرده بودم من شیربرنج با مربای شاهتوت و البالو دوست دارم

دیگه تامربا اماده میشد اینم اماده شد و نوش جان کردم

حالم بهتر شکر خدا خوابم بهتر

البته اگر رییس بذاره دیشب 11 اومدم بخوابم خیلی خوابم گرفته بود 

که رییس شروع کرد پیام دادن و سوال پرسیدن و نظر خواستن که شد ساعت 1ونیم! دقیقا تا خوابیدم شد 2ونیم 

اخرشم اینطوری که خودش متوجه میشه ساعت دیگه خیلی دیره واسه ایران و من باید بخوابم و میگه شما دیگه برو استراحت کن دیره عزیزم

یعنی تا حدی تورو میکشه 

ولی استرس کارم روز به روز به نظرم کمتر میشه

چون من بیشتر جا میفتم اعتماد رییس بیشتر جلب میکنم 

و هم اینکه به کارم مسلط تر میشم 

و کنارشم دارم یاد میگیرم این پویایی رو دوست دارم