دیشب فیلم رو هم نگاه نکردم بسکه خوابم میومد
فقط گرفتم خوابیدم و صبحم با صدای همسایه بیدارشدم ولی باز خوابیدم تا 12 تو رختخواب بودم
نیم هم اونجا با همکارم چت کردم گفت میای جلسه گفتم نه بذارید برا عصر
بعد اون همکار جدیده پیام داد بیا جلسه بذاریم بااون یکی همکار قالتاقه و...گفتم بذار برا یک ونیم به بعد
هنوزم خوابم میاد:)))))
دلم میخواد امروز اروم و بدون چالش بگذره و هیچ جلسه ای نباشه که هست!
خوب دیگه نیاز و خواسته های من اینجا متفاوته و نمیشه کاریش کرد
فکر میکنم اثرداروها در هفته دوم بهتر بوده یا من بهتر کنترل کردم اوضاع رو؟ نمیدونم
اولین کاری که کردم ضدعفونی سینک و گاز بود
و باید تی بکشم و جارو کنم همچنان غذا دارم سوپ و تهچین
دیروز داشتم به خودم میگفتم چقدر هردو غذا خوشمزه و خفن شدن بچها حق داشتن دوبار شام بخورن!
تابستون شروع شده درجنوب و من وقتی گرم میشه شیر نمیخورم هرچی شیر میخرم طبق عادت هفتگی
میمونه و یا تبدیل به ماست میشه یا اینکه پنیر گاهیم فاسد میشه
دوست ندارم دوریز داشته باشم و باید شیر نخرم دیگه و سعی کنم فقط همون ماست بخرم چون ماست رو در هرفصلی من دوست دارم
مغزم واقعا خوابه:)))))
تا سه ماه اینده شرایط من چیزی شبیه یه مسابقه است! که شکست در اون بیشتر پیش بینی میشه
ولی خوب وقتی راهی نیست تو ادامه میدی خلاصه سعی میکنم موج سوار زندگی باشم ببینم کجا منو میبره
من پاشم برم به کارو زندگیم برسم