سلام علیکم
خوب بالاخره جنوب نیز باران پاییزی در گرفت و بنده خونه بند نشدم اصلا ویه لحظه اش رو حدر ندادم:))))
اون چیزی که من بهش برگشتم زندگی تو لحظه حال هست
نه نگران آیندم الان نه درگیر گذشته ام
یه جورای میتونم بگم 80 درصد اوقات توی زمان حال دارم زندگی میکنم و تمرکزم فقط روی خودم زندگیم و لحظه هامه
چند روز پیش میم وسط صحبتهاش گفت بهم که این مدت کلا فقط واسه خودت وقت میذاری:) طفلکی دلم سوخت واقعا از این حرفش
ولی از نظر من و اهداف وبرنامه هام! به نظرم تازه تو همین ذیق وقت من دارم خیلی هم براش تایم میذارم!
باشگاه رو خداروشکر میرم مامان هم هفته پیش اومد دوروز پیشم و خیلی تو رفع دلتنگیم نقش داشت
تصمیم گرفتم خیلی رفت و امد نکنم نه با فامیل نه با خانواده
چون احساس میکنم منو کمی از خودم دور میکنه
اضطرابم رو بیشتر میکنه
قطعا نمیشه رابطه ها رو کامل قطع کرد من خیلی اعتقادی به اینکه
هر ادم سمی هست رو حذف کن ندارم
روابطم رو محدود میکنم در حدی که بتونم هندل کنم
مگه میشه تو این دنیای پر از رنج و تناقض همه ی ادمهای سمی رو حذف کرد؟
اما تو همین حین روی ارتقای کیفیت روابط محدودی که گذاشتم هم دارم کار میکنم.
کارم خداروشکر خوب پیش میره و خوب توی تیم جا افتادم
از اضطراب و استرس کارهام کم کردم
و فکر میکنم هم برای من هم شرکت بزرگمون رابطه کاری آرامش بخشی هست.
همه چی روی رواله خداروشکر یعنی روی روال هم نباشه من منعطف تر شدم
و بهینه تر به قضایا نگاه میکنم
من یه خصوصیت خوبی که دارم اینه هیچ وقت با هیچ شرکتی بخاطر حالا شرایط اقتصادی یه چیزایی که خلاف ارزشهام بوده
یا توهین به شخصیتم حساب میشده کنار نیومدم شاید بقیه بتونن تو یه محیطی بمونن بخاطر حقوقشون یه چیزایی رو تحمل کنن
هرشب و هرروز تحت استرس باشن
ولی من نه سریعا قطع همکاری میکنم
شاید همین باعث شده روز به روز با ادمهای بهتری اشنا بشم
قدر خودمو بیشتر بدونم
تعریف نیست حداقل ترین چیزی که در مورد من در محیط کار مشهود اینه ادم بسیار باهوشی هستم
و ایده پرداز و کاری هستم
اصلا اهل زیر رو کشی و... نیستم اهل حاشیه هم نیستم دنبال رقابت و اینکه جای کسی رو بگیرمم نیستم
اگر ببینم چنین شرایطی تو کار حاکم شد تا مدتی فرصت میدم هشدار میدم ولی درست نشد میزنم کنار وپیاده میشم!
شرایط اقتصادی باعث شده شرکتهای خصوصی از افراد واقعا بیگاری بکشن! همه ی فشار واسترس رو بندازن رو دوش کارکنان
از طرفی هم مدام شخصیتشون بیارن پایین که شرایط خوب نیست هیچی اوکی نیست ما به زور سرپاییم و...
خوب این واقعا به کارمند ربطی نداره وقتی داره کارشو خوب انجام میده که مثلا از حقوق مزایاش بدزدی!
یا اینکه منت بذاری سرش که حالا یه کاری داری برو خداروشکر کن ما چندغاز بهت حقوق میدیم!
از نظر من عزتی که تو هیچی هست تو کم نیست!
خوب بریم سراغ بارون و لذت دیروز
قرارنبود اینجا بارون بیاد ولی یهویی از عصر بارون گرفت منم دلم هوس بیرون رفتن کرد
کارای سانس کاریم 6 که تموم شد گفتم دیگه بزنم بیرون چون کاری هم تا ساعت ده شب نداشتم
میم گفت نرو بیرون مریض میشی گفتم نه میرم بیرون هوا هوای خونه موندن نیست
گفت پس بزن بیرون من بیام دنبالت بریم بیرون شهر دور بزنیم
کافی وکروسان گرفتیم رفتیم کنار رودخونه
خیلی حال خوبی داشت واقعا تو همین حین هم مریم زنگ زد
که من ماشین خریدم وکجایی بیام دنبالت شیرینی ماشین رو بهت بدم
گفتم با میم هستم و نیم ساعت بعدش اومدیم خونه و مریم اومدم دنبالم
رفتیم حسابی حرف زدیم ودور دور کردیم
و شیرینی ماشین رو هم غذا نخواستم چون رژیمم یه شیک پروتیین خوردیم از یه بستنی فروشی که میشناسمش
همیشه واسم شیک رژیمی درست میکنه البته تو منوشون نیست:)))) واسه من درست میکنه بنده خدا چون همیشه مشتریشم
خیلی خوشحال شدم برا مریم که بالاخره ماشینی که دوست داشت رو خرید یکساله هم مغز منو خورد و موج منفی
تا در نهایت شد:)))))
دیگه ده خونه بودم و پای سیستم و کارای شرکت و بعدشم چایی و دوش استراحت
دیگه همین