امروز نمیخواستم برم باشگاه
و روز استراحتم بود
ولی از خواب که بیدار شدم
دیدم که در نهایت که خوابم که نبرده
هرچند بدن درد دارم
پس بهتر که بجای خونه موندن و هیچ کاری نکردن
پاشم برم باشگاه و سبک کار کنم!
اعتیادم به ورزش زیاد شده
کارای شرکت رو هم دیشب انجام داده بودم و خونه موندنم مفید نبود!
در هرصورت رفتم تو چنین روزی که بسیار هوا مرطوب بود
و باشگاه جای نفس کشیدنم نداشت
تمریناتم رو انجام دادم بجای سوپرت ست های 4 تایی
سوپر ست های 3 تایی کار کردم!
و اینطوری روزم رو بهینه کردم نه عضلاتم اینطوری تحلیل میره
نه حالم در بی حالی میگذره!
دم در باشگاه
یکی از بچها منو دید
و گفت میخواستم بهت بگم چقدر توی این دوماهی که من نیومدم باشگاه
شما تغییرکردی
همش تو آینه چشمم به شما این روزها:))))))ازش تشکر کردم گفتم امروز به شنیدنش نیاز داشتم:)
واقعا امروز به شنیدن این جمله نیاز داشتم که بتونم تمرینم رو ادامه بدم
از 9ونیم تا 11ونیم باشگاه بودم
بدنم حس اینو داره باشگاه نرفته اصلا!!!
چون به تمرینات سنگین و نفس گیر عادت کرده
ولی همینم خوبه و راضیم از خودم
برم من کارای شرکت رو تموم کنم
و یکم بخوابم
البته ناهارمم تند تند درست کردم:)))))
ذهنم این روزها خیلی خیلی درگیر
واقعا تصمیم گیری برام آسون نیست.