دوسه روز وایمکس ایرانسل مشکل داره
و اصلا دیروز کلا قطع بود
زنگ زدم به اوپراتور یه راهنمایی هایی کرد که خنده دار بود واسه کسی که خودش به ای تی مسلطه
هیچی بهش گفتم جناب بنده همه ی این حرفایی که میفرمایید رو انجام دادم
که به شما زنگ زدم
یه راهنمایی هایی تخم مرغی تخیلی دیگه کرد
و هیچی مودم رو حتی دوباره ریست هم کردم و فایده ای نداشت!!!
و کلامشخص اصلا از مودم نیست مشکل از زیرساخت نت خودشون هستن باز ابان شد
بهانه ها شروع شد
دیروز عصر همه کارام موند
و گفتم برم بیرون
شلوارم داشتم اتو میزدم نمیدونم چطوری دستم زخمی شد همون دست که بلاهایی اسمانی این مدت خیلی مورد عنایت قرارش دادن
اون از اگزما دیروزم که نارگیل زخمیش کرد
دیروزم خود انگشتی که اگزما داره زخمی شد
و همینطوری خون میچکید روی شلوار و شومیز سفید و ابیم:(
چسب زخم زدم و زدم بیرون
میم هم شرکت بود من رفتم تا سرمیدون تماس گرفت عزیزم تحویل نمیگیری
من خلوتم بیا ببینم چی شدی
برگشتنی رفتم پیشش
میگه که اصلا رو مود نیستی بریم امشب بیرون؟
من امشب برنامه ریخته بودم ببرمت شام بیرون
گفتم رو مود نیستم ولی میام شایدم حال و هوام عوض شد
به داداشی هم همون جا زنگ زدم گفت اخر شب راه میفتیم
گفتم به میم دروغ میگه حالا نیم ساعت دیگه زنگ میزنه میگه دروباز کن ما اومدیم:)))))
برگشتم خونه
یه مانتو مجلسی که شالشم باهاش ست بود و هیچ جا نپوشیده بودمش رو انتخاب کردم
از این مدل مجلسی ها که پارچه هندی هست
واقعا هربار خواستم هرجا بپوشمش حس کردم زیادی مجلسیه و حتی بار عقد فاطیما تو محضر هم نپوشیدمش
در اصل برا اون موقع دوخته بودمش
نباتی و سرخابی بود
برا زیرشم از لگ نباتی استفاده کردم خودمو راحت کردم با صندل کرم
دیگه رفتم دوش گرفتم و
یکم نت وصل شد نشستم پای کارای شرکت
میم زنگ زد عزیزم قرار بود حاضر شدی زنگ بزنی اطلاع بدی
من اصلا یادم نبود
گفتم یه ربع وقت بده به خودم برسم میام پایین
دیگه حاضر شدم
میم همینطوری هاج واج مونده بود
این لباس خوشگل واسه دیت با من پوشیدی
گفتم والا اولین بار میپوشمش دیگه قسمت خودت شد بیام مجلس شما
برا شام از من نظر خواسته بود گفتم حالا که برنامه امشب رو خودت چیدی
شامشم با خودت
رفتیم از اون همبرگر چرب و چیلی ها با پنیر فراون سفارش داد
گفت دیگه سلیقه من اینه باید یبار اینو تست کنی با من
رفتیم تفریحگاه
من همیشه معذبم با میم برم بیرون
میم خودشم معذب منظورم بریم راحت عین بقیه بشینیم توی انظار عموم!
هم بخاطر اینکه میم رو میشناسن اکثرا هم خودم میگم این شهر کوچیکه راحت نیستم بخشیشون مشتری ها شرکت بودن
و حداقل 3000 نفرشون من و میشناسن
میم هی اصرار خوب چرا تو ماشینش نشستی
بیا بیرون رو صندلی بشین باهم شاممون بخوریم
صندلی تاشو خریده برا بیرون رفتنمون
میگه میرم شیشه دوتا ماشین رو دودی میکنم که تو راحت باشی تو کوچه سوار ماشین من میشی معذب نباشی
میگم ااا همه اونایی که شیشه دودی میکنن برا دختر بلند کردنه:))))))))
خلاصه یکم سربه سرهم گذاشتیم رفتیم بام شهر
خیلی هوا عالی بود دوشب خنک شده قشنگ تازه پاییز داره میاد به این شهر
یکی از علایق مشترک ما خوندن هست و باهم میخونیم
تا 10 ونیم بیرون بودیم بعد دیگه اومدیم خونه
همون تایم من رسیدم بالا
داداشی زنگ زد درو باز کن من پایینم
دیگه کلا میدونم عادتشو
اونقدری دلم برای خودش و جوجه ها تنگ شده بود
داداشی هم برای من دسته گل رز خریده بود:)))
میدونه من گل دوست دارم
دیگه تا 12ونیم نشستیم حرف زدن و....
خوب بود امروزم میریم خونه مامان
خلاصه اینکه این دوروز هم من چیت میکنم
و شکمم اومده
مربیم امروز گفت قشنگ معلوم دیشب چیت کردی:))))
ولی فدا سرت بدنت عالی شده خوش بگذرون تا مهمونی تموم بشه از هفته دیگه از سربگیر همه چی رو
خوب من برم کیک هویج درست کنم که داداشی و پارسین سفارش کیک هویج دادن برای دور همی امشب خونه مامان