من یه عادتی دارم که وقتی مساله ای دارم
تا مدتها سعی میکنم انواع ادمهایی که اون مساله رو دارن رو پیدا کنم
و ببینم ریکشنشون به اون مساله چی بوده؟
از وقتی دیگه مطمئن شدم من ای دی اچ دارم
سعی کردم ببینم بقیه ادمها با این نقص توجه چیکار میکنن؟
چه شغلهایی رو گرفتن
درگیر چه چیزهایی شدن
کنکاش کنم ببینم در گذشته چه مساله ای در من بوده که از دست خودم کلافه بودم بابتش
و فکر کردم شانسمه اصلا که اون مسائل پیش بیاد!
بعد دیدم نه دقیقا ریشه خیلی از اون مسائلی که برام کلافه کننده بوده
همین ای دی اچ دی بودن و بیش فعالی بوده
دیشب داشتم یه مقاله میخوندم
کسانی که ای دی اچ دی دارن تمایل بیشتری دارن در روابط سمی باشن!
یعنی این مساله شل کن و سفت ها و چالشهای رابطه سمی در مغز اونا باعث ترشح دوپامین میشه!
کلا ای دی اچ دی ها بخاطر یه نقص در مغزشون تاابد بااین بیماریشون درگیر خواهند بود
اما خوب میشه باهاش زندگی کرد و زندگی خوبیم کرد
این ادمها به دنبال هیجان و کارهایی هستن که دوپامین بیشتری درمغزشون ترشح بشه
هرچیزی که باعث ترشح دوپامین بشه هم ممکن باعث اعتیادشون بشه:(
بعد یکی از اینها روابط سمی هست
ولی این افرادرابطه های سالم و بی دردسر رو دوست ندارن!
چون بهشون هیجان نمیده!
الان متوجه شدم که ممکن رفتارهای دوهفته پیشم به همین خاطر باشه یااینکه هرچند روز
دوست دارم با میم نباشم اصلا!و بی حس میشم نسبت بهش
بعد نتایج به اینجا ختم نمیشد
توی این مقاله البته خوب بااون تعداد نمونه در یک کشور دیگه البته با یک فرهنگ دیگه
نمیشه قطعا اونو به سیستم خودم ربط بدم ولی جالب بود برام
زنهایی که ای دی اچ دی دارن 35درصد بیشتر از بقیه زنها وارد رابطه هایی میشن که مورد خشونت خانگی قرار میگیرن!
برمیگردیم به روابط سمی!
بودن در رابطه سمی و موندن در اون و آسیب دیدن در اون رابطه رو خیلی متوجه نمیشن بخاطر همون دوپامین لعنتی و اعتیادی که به اون فرد سمی پیدا میکنن
یعنی مشکل وابستگی هم دارند این افراد.
خداروشکر که من مسائلم رو میدونم و در یکسال گذشته مسیرسختی رو رفتم و تونستم تاحدودی این بیماری رو کنترل کنم
اونم بدون دارو
و حدود 8 ماهه که هیچ دارویی هم مصرف نمیکنم خیلی خیلی بهترم
و حواسم هست چه مواقعی مچ خودمو بگیرم:)))))
دیروز هم خداروشکر کارام رو انجام دادم
فقط هرچند پومودور میگفت بیشتر از شنبه کار کردی
ولی نظرم این بود تمرکزم در روز شنبه بهتر بود!
حالا امروز میخوام ببینم تمرکزم و سرعت انجام کارام چطوره!
ظهر تا میم بیاد شد ساعت 3ونیم تازه من 4 خوابیدم تا 5ونیم
بعدشب بدخواب شدم بابت این حجم از خواب!
دیگه بیدارشدم دوش گرفتم و تمیز کاری کردم
و یکم کار کردم و رفتم داروخانه مکمل بگیرم
میم زنگ زد گفت بیا شرکت خوب چرا نمیایی دیگه
گفتم اوکی از داروخانه میام اونجا که منشی زبانکده زنگ زد گفت ترم بعدی ده خرداد شروع میشه
منم گفتم نمی آیم:))))
رفتم شلوغ بودشرکت دیگه تماس گرفتم که من میرم خونه و موقعیت مناسب نیست
برگشتم خونه درگیر شام شدم و یکم دیگه کار کردم تا ساعت 11
11 دیگه نشستم پای سریال جدیدم بیلیونز
که از موضوعات مورد علاقم هست
بعدم با میم حرف زدیم
کلا دیر خوابم برد
امروزم مربیم امتحان داشت منو رسوند ورفت دانشگاه
از باشگاه هم با یکی از بچها پیاده اومدیم خونه
اونم خونشون نزدیک ماست
کل مسیر هم دست خانواده شوهرش نالید:(((
چین بعضی ها تو همون جلسه اول همه چی میریزن رو دایره!
اونم چی از خانواده شوهر! اگر ایقد بدن چرا با پسرشون موندی خوب؟