خداروشکر اشپزخونه تموم شد
و این پیروزی رو به خودم تبریک میگم:)))
میم میگه عزیزم این سری موادی که خریدی خوب نبوده
از این موتوری ها نخر دیگه :))
میگه فکر کنم شیشه زدی
وگرنه کارای این سه روزت طبیعی نیست که اشپزخونه ات رو سه روز داری میسابی
به جزییات تااین حدتوجه میکنی:)))))
میگم اره سری بعد میدم خودت برام بخری
ولی گیر بدم به تمیزی واقعا گیر میدم
رفتم ظهر سوپری که تازه باز شده خرید کنم
خانم صندوق دار میگه وای چقدر خسته است قیافتون
چیکار کردین با خودتون
گفتم هیچی اوکیم:)))
مهمانهای میم هنوز هستن از شیراز اومدن
احتمالا تا فردا هم باشن
داداشی زنگ زد صبح گفت بیا بریم بندر
گفتم نه من درگیر خونه تکونیم
اونا رفتن دیگه
بانکه ها هم نیم بیشترتون رنگ شدن
میم میگه رنگین کمانی شدن و خوشگلن
کلا ادم رکی برا نظر دادن
خودمم دوستشون دارم کلا گذاشتم به حال کودک درونم خودش رنگ کنه
خوب هم شد نتیجه اش دوست داشتم
الان دیگه اسپری هم زدم بهشون که ضد اب بشن
و خشک شدن تقریبا امشب دیگه ادویه هارو میریزم داخلشون و جاسازشون میکنم
کلا نظرم کابینتهام رو تغییر دادم و راضی ترم از همیشه ام
اما استند و شلف موند که میذارم روز اخر دیگه
الان سالن مونده و اتاق خوب
کمد اتاق خوب 4 تا بزرگه
خوبه تقریبا مرتب هستن
فقط باید بخاری رو جمع کنم
و میز کارم رو مرتب کنم حسابی و چندتا کشو داره باید اینارو سروسامون بدم
که فکر میکنم گوش شیطون کر بتونم فردا خونه تکونی رو تموم کنم
کارای شرکت مونده باید تا شب تمومشون کنم
یه دوش اب گرم بگیرم ولالا
که بتونم صبح زود بیدار بشم
الحمدالله که این دوروز میم مهمون داره غر قرار مدار نداریم
وگرنه مغزم رو میخورد از غر زدن:(
حالا جالبه تو رابطمون اونی که غر میزنه میمه نه من
منم اسمشو گذاشتم میم غرغرو تا غر میزنه بهش میگم میم غرغرو خودش خندش میگیره
من یه زنگ به مامی و داداشی بزنم ببنیم در چه حالن و برم سرکارم