روزهای پر اضطراب!

دیشب نوسان برق خونه خیلی شدید بود

و مجبور شدم کولرو خاموش کنم که آسیب نبینه

از محافظ هم کاری ساخته نبود

خیلی بد و کم خوابیدم

از اون طرف هم دیشب سرکلاس استاد مچمو گرفت که حواسم نیست

گفتم استاد داشتم با رییسم چت میکردم 

میگه پس دیگه مسائل علمی برات مهم نیست و اولویتت با هیجاناتته ومیخنده

یعنی تیکه پروند که اقابا کسی داری چت میکنی که واست هیجان داره 

گفتم نه اینطوری نیست 

فقط بخاطر اینه دیشب هم کلاس داشتم تا ساعت 2 نیمه شب من کلا همه کارهام عقب افتاد و....

خلاصه استاد خندید وبه خنده ردش کرد

منم یه عذرخواهی کرد م

گفت نه حتما سرت شلوغ بوده دیگه و... ایرادی نداره

فک کنم سرجمع 3 ساعت خوابیدم 

و این خیلی بده و منو کلافه میکنه

رییس هم یه چالش دیگه راه انداخته تو شرکت بیا و ببین

و دیشب هم هزاران کار ریخت سر من و هزاران توصیه که من این مواردو میخوام ازت و من ازت انتظار دارم و....

منم فقط گفتم چشم عین خودش

واین یعنی بی خوابی داریم این چندروز! 

وصد البته اضطراب عزیز که گریبان منو سفت چسبیده!

الان باید زنگ بزنم اتفاقات برق بیان چک کنن

بعد هم زنگ بزنم یه تعمیرکاربیاد سیمکشی ساختمون چک کنه مجدد

 

اینطوری نمیشه اصلا

چالش ها تمومی نداره و ارامش دست نیافتنی شده این روزها حداقل برای من

امیدوارم از پسش بربیام و بتونم نگرانی هام رو کم و کمتر کنم

داداشی زنگ زد برام پیگیری کرد برقو که هفته اینده دوستش بیاد

خودمم از رو شماره مامور برق که براشون کارکرد کنتور ارسال میکنیم زنگ زدم راهنماییم کرد

و زنگ زدم به شماره تماسی که داد قرار شد امروز بیان چک کنن

ببنیم خدا چی میخواد

---------

اتفاقا برق اومدن

هیچی سه تا اقا بودن 

یکیشون گیر داده بود به من کارت چیه شوهرت کجاست 

وا به تو چه 

در این مواقع توی این شهر واقعا نمیدونه ادم چه جوابی بده از مغازه دار و بقال و چقال و هرکی میخواد واست یه کاری انجام بده میگه 

مجردی؟

کارت چیه؟

چرا اینجایی

و....

بلااستثنا!

منم حرف تو حرف اوردم گفتم سرکاره

دیگه هیچی وظیفشون نبود میگفتن باید کنترل بار بیاد واست بار اینجا رو اندازه بگیره و چندساعتی کار دارن ودستگاه خاص خودشو میخواد

یکیشون گفت من میرم بالا تیربرق ببینم چیکار میکنم واست یه دستگاه جدید نصب کرد مداوم هم اون دو نفر غر میزدن وظیفه ما نیست این کار

ما فقط برا اتفاقاتیم مثلا اتیش سوزی و تصادفی بشه بخوره به تیر و سیم بیفته و....

هیچی دیگه اقاهه خیرببینه اومد دستگاه رو نصب کرد چکم کرد وگفت دیگه ببین شب نوسان داره؟

اگر داشت فردا بیا اداره و برو پیش همکارای کنترل نامه اداری و....

بعد اونا دورروز بعدش میان

خلاصه ختم به خیر بشه ان شالله دعا کنید من از شر برق این ساختمون خلاص بشم و دیگه نوسان نده

داداشی هم که پیگیر بود تو فکر کن هی زنگ میزد اینور واونور واسه من 

بعد میگم همکارات اوکی ان باهات؟ راحتی؟ کی میای اسباب کشی؟

میگه نه این دکتره فلانی اذیت میکنه نمیدونم چرا با من لجه وگرنه همه عالین 

بعد دکتر گوشی گرفت گفت ببخشیدا داداشت پی پی زیادی میخوره داره منو خراب میکنه پیشت 

وگرنه من اذیتش نمیکنم نگو اینا باهم شوخی دارن 

بعد میگه این داداشت چرا ایقدی به تو زنگ میزنه؟ ایقدی که به تو زنگ میزنه به زنش زنگ نمیزنه 

باید به خانمش بگم که پرش میکنی

هیچی منم حال نداشتم فقط خندیدم 

بشدت نگران کولرم.

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان