دیشب تا خود صبح من بیدار بودم
خداروشکر داروها همه دوز پایین و عادین
و دختر دایی تاییدشون کرد
باید امروز برم داروخانه سرمیدون ولی میترسم از خونه بزنم بیرون تااین حد
اصلا خواب نداشتم دیشب
خوب شد بااون حال نرفتم خونمون وگرنه مامان اینا میفهمیدن
میترسم کسی بیاد خونه
باید زنگ بزنم برقکار بیاد ولی واقعا میترسم
از طرفی اون بنده خدا که کولر خرید میخواست بیاد وسایل کولر از خونه ببره
جوابشو ندادم گفتم نکنه اینم مریض باشه که شب میخواد بیاد
گفتم خودم ببرم پایین بذارم دم در
بعد زنگ بزنم بیا ببر
تواین شهر کیف قاپ و دزد موبایل اینا موتوری خطرناک و.... نداشتیم
به لطف این اوضاع مملکت به این شهرم اومد!
دیشب لیلا میگفت خیلی دکتر حالش بده
و چندروز پیش یه دختره رو اورده بودن اورژانس که بهش چندنفر تجاوز کرده بودن
و دکتر هنوز حالش بده بابت این
وتواین شهرم ناامنی اومده خدابه داد بقیه شهرها برسه
هنوز که فکرشو میکنم میگم خدااین کی بودسر راه من سبز شد واگر تنها بودم چه؟
واگر یه دختر بچه تنهابااین ادم تو یه کوچه باشه چی میشه؟
من باید پلاک موتورش رو بردارم اگر دیدمش که خدا کنه هرگز دیگه نه اون منو ببینه نه من اونو
چون ماسک زده بود هم ادم نمیدونه کیه
--------
زودتر از موعد پریود شدم
اضطرابم اونقدر امروز محسوس بود که نتونستم کار کنم
و مدام تو رختخواب بودم
سعی کردم به خودم ارامش بدم
اتفاقا سریالی که دارم میبینم در مورد مساله تجاوز و دادگاه اون
مصرف چاییم دوبرابر هرروز بوده تاالان
شیرینجات در حد مرگ مصرف کردم از دیشب نزدیک به یک کیلو زولبیا و بامیه خوردم
میدونم کافیئن و کربوهیدارات اضطراب رو بیشتر میکنه
کار دیروز رو تموم کردم گذاشتم برا رییس ولی بهش پیامی ندادم که تمومش کردم!
یه ابگوشت درست کردم که خیلی خوب بود خوبیش اینه نمیخوای پای گاز وایسی همه چیز میریزی تو قابلمه و 6 ساعت زمان میدی بپزه همین
و خیلی خوشمزه بود وفکر میکنم مزه بهترش بخاطر تیکه های قلم بود که بهش اضافه کرده بودم
دیشب برق نوسان داشت کولر خاموش کردم و نگران بودم خراب بشه
زنگ زدم داداش یه برقکار پیدا کنه ببینم اصلاکسی خونه مونده که بیاد امروز اینو درست کنه همه مسافرتن
بخاطر الودگی خوزستان به نظرم هیشکی نمیمونه
