آن یکی خر داشت پالانش نبود...!

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت چون باید رفت.....

آن یکی خر داشت پالانش نبود...!

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت چون باید رفت.....

آن یکی خر داشت  پالانش نبود...!

موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!

محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندها
پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۴، ۱۱:۰۴ ب.ظ

قبرستان و آرامش!!

اگر اون خانم فضول که همش سرش تو کار و زندگی من و بقیه است

نیاد بگه وای چرا رفتین قبرستون 

من و میم از غروب زدیم بیرون کلی گشت زدیم توی شهر

دوتا لته خوردیم

تیرامیسو خوردیم خلاصه خرید کردیم حرف زدیم

بعد رفتیم تو جاده بهشت زهرا گفتیم بریم قبرستون؟

من ارامش شب قبرستون رو خیلی دوست دارم 

حالا(اون خانم ائدولوژیکمون میاد از عذاب قبر میگه)

رفتیم سرخاک بابای میم نشستیم بعد رفتیم رو کلی از قبرها 

اونایی که تازه خاک شده بودن 

براشون آرزوی ارامش کردیم

من سوالم از مرده ها اینه کجان الان؟

کی قسمت تعیین کرده من برم سرخاک کسی که نمیشناسم؟

حرف بزنم باهاش؟

همیشه رندم میرم سرخاک چند نفر

امشب رفت سرخاک نی نی ها

اونایی که زیر دوسال بودن معمولا

راستش امشب قبرستون به نظرم ارامش نداشت

یجا هم داشتن قبر میکندن برای یه نفر

فکر کنم دارک شد پستم:))))))

نترسید نترسید

واقعا قبرستون رفتن توی شب رو توصیه میکنم 

عکس یادگاری گرفتیم

من همیشه میرم قبرستون عکس میگرم نه از خودم از قبرستون

از لته هامون عکس گرفتم یادمون بمونه این روزها چطوری قوی موندیم و در لحظه همچنان زندگی کردیم

جویای حال دوتا از همکارام شدم رییس میگفت سرورها وضعشون خوبه خداروشکر البته چون ایران نیست سرورها

و میگفت فعلا 72 گفتن نت بین الملل قطعه با توجه به پیگیری ما از مراکز ببینم چی میشه

خداکنه زود وصل بشه

بچها حال شما خوبه؟ 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴/۰۳/۳۰
موجا ...

نظرات  (۳)

آره...حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن :)

پاسخ:
🥲🥲🥲
خوب میشیم باز

حالا شما دو نفر بودید ولی تنهایی شب توی قبرستون‌ رفتن خیلی دل و جرات میخواد.

پاسخ:
نه من غروبم رفتم تنهایی
ولی به نظرم شب تنهایی احتمالا بترسم
ولی خدایی خیلی ها روزهم از قبر و مرده میترسن چه برسه شب
۳۱ خرداد ۰۴ ، ۰۰:۱۶ نیمه سیب سقراطی

سعی میکنم ادامه بدم... منم امشب تیرامیسو خوردم :)

میدونی چیش بده؟ یهو وسط روزمرگی و خورد و خوراک و تمیز کاری به خودت میای و از خودت میپرسی واقعا جنگ شده؟ انگار یهو میخوری تو دیوار :/   

 

پادکست و فیلم جنایی زیاد میبینم و هیجانش رو دوس دارم 

ولی قبرستون تو شب رو نیستم، نه که بترسمااا یه حالیه دم غروبش... 

پاسخ:
نوش جانت عزیزم
میدونم هممون تو شوک هستیم واقعا من و میم همینیم هی ازهم میپرسیم
یهو میبینم وسط دیدارمون رفت توفکر خیره شد میفهمم یه لحظه یادش میاد جنگ شده هی میپرسه نمیخوای ببرمت خونتون؟ نگرانمه
فاطیما پیام میده عمه واقعا جنک شده؟ از روز اول اونجا زدن نت نداره خبراز شهرشون نداره چون قسم دادم شوهرش دورنگهش داره از همه چی ولی میدونم سخته براهممون سخته

من زیاد میرم شبها خیلی وقته شبش دوستدارم
ساقی اونجا زنگ زد بهم وقتی قبرستونیم قالب تهی کرد اخه قبرستون اینجا تو بیابون ذقیقا ۷ کیلومتر بیشتر فکر فاصله داره تاشهرواقعا بیابونا تاریک تاریک بدون هیچ آبادی تاشهر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی