امروز حس کردم میخواهم زنده بمانم و زندگی کنم!
دیروز پروژه عظیم تا کردن لباسها و مرتب کردنشون و آویزون کردن و حذف مواردی که پوشیده نمیشن رو
انجام دادم
خیلی کار سختی بود اتاق پر لباس بود من گیج خسته و پشیمون از بابت این کاری که کردم!
تا ساعت 9 این کار ادامه داشت وبعدم خونه رو تی کشیدم و گردگیری و جارو
خونه که تمیز شد و خیالم راحت شد احساس کردم سرم هم آروم شد
چون خونه نامرتب باشه من یکم آشفته ام و برعکسش! اگر آشفته حالی باشم خونه نامرتبه!
ساعت 11 خوابم گرفت فکر کردم میخوابم واقعا ولی تا یک بیدار بودم
خوابم برد تا 8 ونیم
چایی و قهوه گذاشتم
پنکیک پروتیینی درست کردم با سفیده و جودوسر و موز و یکم شیر بعدم با موز و آلبالو نوش جان کردم
فکر کنم همین وعده نزدیک 25 تا30 گرم پروتیین داشت
امروز مامان و اجی میان که برن اخرین چکاپ مامان رو انجام بدن و شب برن شیراز از اونجا بلیط پروازی دارن برای مشهد
مثل هرسال با دوست اجی و مامانش و خاله هاش میرن
امشب همشون از اینجا میرن شیراز چون خونه دوستشم اینجاست
گفتن عصری میان و ناهار نمیان که هم من به کارهام برسم هم اجی بره مدرسه اخرین برگه هاش رو تصحیح کنه
دیشب من زود خوابیدم دیگه نشد کیک رو میم بیاد ببره
میم که صبح زنگ زد حالم بپرسه گفتم مرخصی بگیر بیا خونه کیک رو واست بیارم
چون صبحانه هم نخورده بود
دیگه میم چند مین پیش اومد خونه واسش کیک رو بردم
زنگ زده میگه یه هفته ام ساخته شد:)))))
میگم چطور میگه که خیلی خوشمزه بود با قهوه چسبید
صدبار زنگ زده تشکر کرده
یکی از ویژگی های خوب میم قدردانی و احترامی هست که برای آدمها قائله
بخصوص برای من
دیشب آجیش خونشون بود
بعد خواهرزاده اش اذیت می کرد میم هم خوابش گرفته بود
منم که میخواستم زودتر بخوابم
میم میگفت الان بهشون میگم برن خونه اشون یعنی برسونمشون که خوابم میاد
گفتم حالا تو به اینا زور میگی
یکی هم هست به خودت زور میگه نمیذاره خودت بخوابی(منظورم خودم بودم)
واقعا از دست من خواب نداره وقتی خونشون هستم
اونقدر که من اذیتش میکنم
میگه واقعا هم راست میگی دست بالا دست بسیاره.
فکر کنم میم هم کمبود ویتامین دی و آهن پیدا کرده چون که همش گیره تو افتاب که نمیره
اصلا مگه میشه تو جنوب بری تو افتاب؟
ما همه زیر کولریم از دست گرما و عصر وشب کارهای بیرون انجام میدیم!
طبیعی هممون کمبود ویتامین دی داشته باشیم
قبلا هم تست داده بود کمبود ویتامین دی داشت یه مقدار
نوربیون زده بود پریروز ولی هنوزم سرحال نیست
دیگه قرار شد بره دوباره تست بده ببنیم چراایقدی بی حاله صبحها
البته طبیعی ساعت کاریشون که تغییر کرده خوابش کمتر شده ورزششم البته کم شده
و خودشم بابت این عذاب وجدان داره
ببینم این هفته میتونم برم تست بدم منم حتما سعیمو میکنم این هفته برم تست بدم
به داداش بگم با دوستش هماهنگ کنه برم آزمایشگاه
خوب من دیگه برم به کارهام برسم این پست تیکه تیکه نوشته شد
هی گوشیم زنگ میخورد وسط