عصری لیلا زنگ زد گفت 7ونیم میایم دنبالت!
حالا چند بود 6ونیم!
تازه خونه رو تی کشیده بودم و تمیز کرده بودم و جارو وسرویس شسته بودم و از حموم اومده بودم بیرون
که لیلا زنگید
بعدم اجی زنگ زد غر زد نرفتی کار منو انجام بدی
هیچی زنگ زدم لیلا گفتم من باید برم یه کاری برا اجی انجام بدم میرم اون مغازهه
شما بیاید اونجا دنبالم
دیگه من اژانس گرفتم رفتم مغازه اقاهه شانسم سفارشات اجی رو اماده کرده بود و گرفتم ازش زنگ زد لیلا گفت من دکترو معطل کردم که تو به کارات برسی
برگرد خونه با خیال راحت
کارات بکن ماهم تا نیم ساعت دیگه میایم
دیگه هیچی برگشتم خونه
و لپتاپ و لباس گذاشتم کوله پشتیم و ....
یکی دوتا کار برا رییس فرستادم بهش پیام دادم دارم میرم خونه مامانم و نیستم این دوروز!که لیلا رسید
کل مسیرم حرف زدیم باهم
و با دکتر
دیگه خوش گذشت
اومدم رسیدم خونه یکی ازاقوام فوت شده بود مامان اینا منتظر بودن من برسم برن مراسم
چون من کلید ندارم
دیگه هیچی تنهایی شام خوردمو مامان اینام نیستن منم حوصله ام سررفته بشینم یکی دوفیلم دانلود کنم ببینم
رییس پیام داده عزیزم بهت خوش بگذره استراحت کن!
عزیزم گفتناش رو مخه :( مردتیکه
البته اینو بگم وقتی یه مرد بسیار جذاب و خوشتیپ با موقعیت عالی همسن خودت بهت میگه عزیزم
بایه پیرمرد خیلی فرق داره رییس من اون پسرخوشگل خوشتیپ موفقه است که میگه عزیزم اونم ورد زبونشه!
فقط گفته منو بی خبر نذار
یعنی قرار دقیقا از چی باخبرش کنم؟؟؟؟