من سالها قبل کلاس شبکه سازی سپیده جلوخانی رو رفتم

بعد باهم دوست شدیم

البته الان خیلی ازش خبر ندارم چون پیج شخصیم رو بستم

ولی خوب پیجش پابلیک هست شما میتونید ببینید پیجشو

بعد یه مبحثی بود توی اون که این هوش هیجانی بالایی میخواد

که تو بتونی شبکه هایی تو محیطی که توش غریبی بسازی یا محیط کاریت و....

و برسی به قله نشین هاو حرفی برا گفتن داشته باشی

ولی همه ی افرادی که داری تو شبکه ات لازم

تو نیاز داری مثلا با لیلا دوست باشی تو شبکه اش باشی کاری براش انجام بدی

و اون هم تو شبکه تو باشه حس خوب بهت بده وجایی که نیاز داری ازش حمایت بگیری

مثلا بیاد منو ببره خرید یا مثلا باهم بریم خرید وبیرون

یا من به آژانس سر کوچه نیاز دارم که یه سری کاری که یه اژانسی انجام نمیده رو برام انجام بده

من به نونوایی نیاز دارم گاهی که نون خوب وباکیفیت بهم بده انتظار ندارم بدون صف بهم نون بده ها! فقط انتظار دارم گاهی وقت ندارم برم نونوایی

زنگ بزنم برام نون اماده کنه واژانس بفرستم براش

من از این شبکه ها زیاد دارم

از قصاب و آژانس و نونوا و...

تو محیط کاریم و شغلیم هم از این شبکه ها زیاد دارم 

درمقابل بعضی از این شبکه ها من فقط مشتری هستم و به عنوان مشتری دستمزد خوب میدم

و در شبکه های کاری و دوستیم من یه بده بستون دارم یعنی خدمات میدم خدمات میگیرم

دیشب که کولر مشکل داشت وباید میاوردنش پایین خوب نیاز به کارگر بود

من ازکجا پیدا کنم؟

زنگ زدم طبق معمول اقای احمدی آژانسی سر کوچه ام

گفتم نیاز به کارگر دارم گفت من برات ردیفش میکنم و 5 مین بعد با دوکارگر دم در خونه ام بود با دوتا عزیزافغان

هیچی دیگه بدون که از من پول آژانس بگیره بعدش اینها هردو روزه بودن و دم افطارشون بود که با ما فرق داره وزودتر هست

برا اوردن کولر به طبقه پایین و گذاشتن تو وانت هم بهشون نیاز داشتم که مجددرفت آوردشون 

بعد بهش زنگ زدم بسیار تشکر و گفتم هزینه اژانس رو باید حساب کنید

گفت ببین من برای خودم حوصله انجام چنین کاری رو ندارم ولی شما فرق داری خودتم میدونی

گفتم شما خیلی خدماتی به من میدین که ممکن به خانواده خودتونم ندید

پس بابت این لطف من فقط میتونم هزینه پرداخت کنم

که قبول نکرد

و من خودم چون همه ی حسابام رو با کارتش پرداخت میکنم سریع هزینه کارگرها و هزینه آژانس رو زدم به کارتش

واز بابت داشتن چنین شبکه امنی خوشحالم 

راستش مسئولیت پذیر هم هستن این شبکه 

مثلا دیروزمن تنها بودم که قرار بود کارگر بیاد و اقای احمدی میدونه من تنها هیچ وقت نمیذارم یه مرد بیاد تو خونه ام مگر اشنا باشه 

و ایشون لطف کرد دم در ایستاد کنار من تا اینکه تعمیرکار کولر برسه ومن تنها نباشم بدون اینکه من ازش بخوام

تاکیدش این بود باوجود اینکه اینارو میشناسه من بااینا تنها نباشم تو خونه بخاطر امنیت خودم

بعدش وانتی رو هم خودش واسم رردیف کرد

و اون وانتی هم بعدش زنگ زد گفت کولر رسونده این شماره همراه اولمه

یادداشت کن کاری داشتی فقط کافیه بگی اقای احمدی من دیگه میشناسمت

گفتم مرسی

واقعا 90 درصد کارهای اینطوری من رو توی این شهر توی این سه سال اقای احمدی ردیف کرده گاهی حتی میرن برا من نون میخرن بچهای آژانسشون

که اصلا این کارها رو انجام نمیدن برا کس دیگه

دیشب داشتم به این شبکه فکر میکردم که چقدر خوبه که ادم وقتی غریبه بتونه همچین شبکه امنی رو برا خودش بسازه

یا وقتی داداش فوت شد شبکه من به دادم رسید چطور؟

زنگ زدم به نصرت خان داداشش و دوستاش اومدن پیشمون که همه ادمهای با نفوذی بودن و تو اون چند ساعت هم تو تسلا دادن به ما نقش داشتن

هم اینکه من میخواستم محمدرضا تنها نباشه 

و لیلا داییش و دختر داییهاش و زن داییش اومدن وخیلی کنار ما بودن 

هرچند وجود کرونا باعث شد یکم شبکه هامون کوچیکتر بشه ورشد نکنه

اما من به شخصه همیشه از ارتباط داشتن امن استقبال میکنم

ما یه گروه کتاب خونی داریم با یکی از استادم که این گروه از 35 نفر رسید به 5 نفر!

خیلی ادم دیکتاتوری هست در این موارد و اگر کسی فعال نباشه حذفش میکنه

تااینکه دیشب جلسه هفتگیمون بود صحبت میکردیم چطور رسیدیم به این 5 نفر

و جالبه مثلا استادم اونجا از تجربیات شخصیش میگه عین ما!

مثلا دیشب میگفت بابام ادم بداخلاقی و عصبی طور ولی عاشق چایی و من ازبچگی یادمه هروقت عصبی میشد سریع میرفتم یه چایی میریختم براش میاوردم

جالب بود برام داشتیم سر یک فایل خودشناسی بحث میکردیم دیدیم بعضی تجربه ها اسم ندارن! و حتی بهش علم نداریم که خودکار یه کاری رو انجام میدیم بدون دانش

ولی چقدر  نکته ظریفی پشتشه که روابطمون رو ارتقا میده 

ما 5 نفر خیلی جاها بهم کمک میکنیم خیلی عادت مشترکی رو سعی میکنیم هفتگی در خودمون ایجاد کنیم

خوب من برم که کلی کار دارم و ظهره