جمعه اولین هفته کاری!

دیشب بازم بد خواب شدم اصلا بگو من کی خوش خواب بودم؟

دایی دیشب شروع کرد به پیام دادن تا خود صبح!

منم دیدم بنده خدا عقده کرده گفتم بذار حرف بزنه منم حرف بزنم سبک شم 

دایی نگران اینده بچهای داداشه 

و من بهش این اطمینان دادم نگران نباشه خودشون مادر دارن خاله و دایی دارن خندید!

میگه خب کدومشون عرضه دارن اینا رو جمع کنن؟

گفتم دایی متوجه طعنه زدن من نشدی؟

هیچی دیگه با سردرد و به زور صبح خوابیدم و لنگ ظهر بیدار شدم 

بعدش صبونه که خوردم 

لیلا زنگ زد حرف زدیم گفت که نگرانتم که خبری نیست ازت و...

نگو این مدت که من فکر میکردم لیلا بی خیالم بوده تمام مدت با داداش در ارتباط بوده و حال منو ازش میپرسیده هم خودش هم شوهرش!

و گفت خبر کار جدیدتم ازداداش شنیدیم خوشحال شدیم

پس من این مدت درگیر خطای شناختی شده بودم! و بهشم گفتم که حلال کن من فکر میکردم بی خیالم بودی!

گفت خودت نمیدونی وجودت و برکت اومدنت به این شهر چقدر برای منو نازی خوب بوده و چه به ما دادی 

هرکاری برات کنیم کم کردیم نمیدونی خودت چقد برامون عزیزی!

و من در وصفش بخوام بگم کمه، واقعا منم که فکر میکنم ما سه عین خواهر کنار هم بودیم توی یکسال گذشته و چه لحظات خوشی رو سپری کردیم 

خدا عالمه

امروز یکم ناراحتم بابت رفتن داداش ولی چی میشه کرد؟ اینم بخشی از زندگی وداداش باید بره دنبال پیشرفت 

هیچ وقت قرار نیست همیشه کنار هم باشیم 

شاید باعث تلاش بیشتر من برای رفتن بشه!

خوشحالم که لیلا و نازی ایقدی حال من براشون مهمه که مرتب با داداش در ارتباط بودن و داداش هم بهشون گفته بود نگران منه که بعد اون چه میکنم؟

راستش شاید هیچ وقت من چنین رابطه دوستی عمیقی رو تجربه نکردم!

ویه نعمته.

داداش باید دوشنبه اصفهان باشه و خودشو برای شغل جدید معرفی کنه 

ان شالله براش خیر وبرکت فراونی پیش بیاد و همش شادی و ارامش باشه برات این انتقالی

خوب من برم که امروز کلی کار دارم و درگیری.

موجا ... ۲ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان