مراسم عروسی

خوب بالاخره من از عروسی خیلی طولانیمون 

برگشتم

دقیقا من سه شبانه روز فقط روزی دوساعت تونستم بخوابم 

بخاطر شلوغی و مراسم که تا صبح بود!

ساعت 5 تا 7 فقط تونستیم هممون بخوابیم بعدش مجبور میشیدیم بخاطر مهمانها و شلوغی بیداربشیم:((

دیروز اومدم خونه خودم قرص خوردم و تقریبا کل روز رو خوابیدم تا یکم جبران بشه

ولی خوب هنوز واقعا خستگی تو بدنمه

از عروسی بگم همه چی خوب و اوکی خیلی پرتجمل برگذار شد

که من با عروسی تجملی میونه خوبی ندارم

من دوشب ارایشگاه رفتم که هردوشب خوب بود و همه اوکی میدادن به ارایشم

هردوشب هم ارایشم لایت بود تقریبا

همه از رنگ موم خیلی خوششون اومد و کلا لایت قیافه ام رو خیلی تغییر داده

 

 

هرچند میگم دیگه خیلی قیافه ام ایرونی طور نیست

ابروهامم من رنگ نکردم همون رنگ طبیعی خودش گذاشتم بمونه

چون علاقه ای به تغییرات زیاد ندارم 

از لباسهام بگم هردو زیبا و پرفکت بود

فقط مشکی رو دختر عموم برام یه مقدار تنگ کرد چون سایزم شده 38-40

و اون سایز 42 بود تقریبا

بندر هم روز قبل حنابندون با اجی رفتیم بازار 

و من سه تا کفش خریدم یعنی یه صندل پاشه بلند برا عروسی

یه صندل بدون پاشنه برا تابستون و یه کفش ال استار خریدم

اجی عین من خرید:((((((

شب عروسی من لباس سرخابی رو پوشیدم که کلا دیگه بااین لباس  رنگ پوستم خیلی بدتر شد 

یعنی یه جورایی دیگه روس بودم رسما

هرچند ارایش غلیظی نداشتم رژم فقط غلیظ بود

ولی رسما من دیگه از ساعت 12 لوو باطری شدم

نه توان رقصیدم داشتم نه توان سرپا موندن

بخاطر کم خوابی و خستگی 

ولی تا ساعت 4ونیم تالار بودیم

 بعدم عروس گردون داشتیم تا 5ونیم 

ساعت 6 هم وسایلمون جمع کردیم و حرکت کردیم که داداش میخواست بره اصفهان 

منکه رسیدم خونه ام فقط خوابیدم تا شب حتی غذا نخوردم

خوب شد شنبه هم مرخصی گرفته بودم

امروزم هنوز احساس خستگی و کم خوابی دارم ولی دیگه ساعت 5 صبح بیدارشدم 

باید خونه رو مرتب کنم 

کلی لباس شستم 

باید لباس مجلسی هام رو بفرستم خشکشویی

هنوز انرژی لازم رو ندارم براانجام کارای خونه 

باشگاهم باید شروع کنم مجدد دیگه مربی و بچها خیلی دارن زنگ میزنن

سال برای من تازه از امروز شروع شده!

باید بجنبم که یک ماه عقب افتادم از سال

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
سارینا2

سلام موجای عزیز

خسته نباشی از عروسی

من عروسی رفتن رو دوست دارم ولی چون از قبل و بعدش بدم میاد، مجموعا میشه گفت برام دافعه داره

حوصله تو بازارها دنبال لباس گشتن رو ندارم

دنبال کادو گشتن

بعد رنگ کردن مو

بعد آرایشگاه رفتن قبل عروسی، برای میکاپ صورت

ولی فکر کنم اگه مرد بودم و با یه دست کت شلوار همه مراسم ها رو رد می کردم و میکاپ اینا نیاز نداشتم یعنی کسی توقع آلاگاسون نداشت ازم، احتمالا از عروسی خوشم میومد

البته اینم بگم که من کیلومترها از شهر خودم و همسرم دورم و عروسی هامون همیشه راه دوره و این به مشکلاتمون اضافه می کنه و برای همین خیلی وقتها بهانه میارم و نمیرم خخخخخخخخخخخ

 

سلام سارینا جان خوبی؟

دقیقا منم همینم از همه ی این موارد بدم میاد:)))))
ولی دیگه مجبور بودم به عنوان عمه داماد که عروسمون هم دختر عموم هست و کلا توهم هستیم و قوم و خویش مجبور بودم 
چون خواهرم مذهبی همه از من انتظار داشتن تو چشم باشم
خواهر داماد هم که 10 سالش بود بخاطر همین من نقش خواهر داماد داشتم تقریبا:(
ولی خدایی مردا راحتن یه اصلاح مو و صورت میکنن یه دست کت و شلوار برا عروسی راحت
اون کت شلوارم ده جا میپوشن:))))))
اینکه راه دوری خیلی خوبه منم دقیقا خیلی وقتها بهانه میارم و نرفتم اخرین عروسی که رفتم عروسی برادرزاده ام بود که سال 98 بود!
دیگه عروسی نرفته بودم تا الان
یعنی تا مجبور نشم فامیل درجه یک نباشم نمیرم عروسی پسرعمو دخترعمو اینام نمیرم من حتی
حوصله این اره بیراه کردن و دنبال لباس بودن و ... رو ندارم 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان