جهان دیگر!

تمرین این هفته ام از تراپی اینه مرگ اگاهی کنم!

و وصیت نامه بنویسم برای خودم 

شاید براتون عجیب باشه

ولی من هفته های گذشته به مرگ خیلی فکر کردم

اما الان که قرار وصیت نامه بنویسم این هفته از یاد مرگ فراریم!

قطعا ادم غمگین میشه از بابت فکر کردن به مرگ و نوشتن وصیت نامه ای در مورد نشد های زندگیش

در مورد شکست هاش و وصیت نامه ای باب نرسیدن ها نشدن ها!

دیشب عمیقا بابتش غمگین بودم

دیشب میم برام کادو تولد خریده بود و دعوتم کرد خونه 

یه ساعت خریده بود که خوشگل بود از نظر من 

خودمم حدود یه گرم طلا خریدم برا کادو تولدم امسال به هرحال عدد و سال خاصی هست برام

ولی اصرار داشت اگر دوسش ندارم مهلت گرفته که امروز برم تعویضش کنم

بعد صحبت و بررسی قرار شد برم تعویضش کنم یه ساعت بند سلیور صفحه سفید از همین برندی که

برام خریده بردارم 

کادو تولدش نمیدونم کفش بخرم یا ساعت 

که میدونم دوتاش رو دوست داره!

حالا امروز برم ساعت فروشی ببینم تو رنج قیمتی همین ساعت میشه یکی بخرم برا تولدش که اخر ماه هست

تازه قرار هست براش تولد بگیرم 

ساقی میگه بیا براش تولد بگیر دوستاش دعوت کن به کمک دکتر

نمیدونم میم خوشش میاد یا نه؟ چون گفت نمیخواد امسال تولد بگیره!

پارسالم نگرفت! من براش یه تولد دونفره گرفتم

امسال برای عذرخواهی از اون و همینطور تغییر روحیه اش احتمالا یه مهمونی براش بگیرم 

باید اول مزه دهنش بسنجم 

هنوزنمیتونم بگم رابطمون اوکی شده و...

دیشب اشکم دم مشکم بود ولی پنهانی

یاد اون روزهای خوب گذشتمون میفتم و یاد کاری که خودم کردم ازارم میده

و همینطور ریکش میم به این ماجرا

هرچی هست باید صبوری کنم و جز صبوری و خونسردی تا درست شدن اوضاع راهی ندارم 

 

مریم دیشب تصادف کرد البته خداروشکر خودش سالمه

ولی ماشین داغون شد و رفت تعمیر

خیلی روحیه اش خراب بوداولین تصادفش بود هنوز رانندگیش خیلی اوکی نیست

بازم به خیر گذشت

هنوز برای امسال هیچ هدف و برنامه ای نچیدم 

اونقدر که امسال سخت شروع شد

فاطی هم امسالش با سختی و ضرر مالی وحشتناک خانوادگی شروع شد و عید نداشتن

میگم فاطی امسال کلا ما همون اول سال کارما سوزی کردیم انگار 

خدا کنه تااخر سال اوکی پیش بره همه چی!

و ما طاقت و صبوری و تحمل خوبی داشته باشیم تو اتفاقات پیش رو.

امروزم اشپزی کردم و سبزی پلو با تن ماهی درست کردم برای یه دختر بندری اوف داره که تن ماهی بخوره

نمیدونم شاید شونصد سال پیش تن ماهی خوردم و یهو هوس کردم

داداش میم یه جوری داده درختها و باغچه های بزرگ دم در خونشون رو هرس کردن

که دیگه اصلا نمیتونیم همدیگه رو اونجا ببنیم یا مثلا من برم خونشون 

یه جوری حرص کرده که چنگیز مغول با ایران نکرد این کارو:((((

میم هم عصبی بابت این کارش تنها راهمون اینه برا باغچه ها نرده چوبی بذاره که یکم فضاش پر بشه

اینطوری خونشون هم خیلی رفته تو دید و میم از این کار خوشش نمیاد

خونشون بزرگ پارسالم میخواست دزد بزنه نگرانی میم بیشتر میشه اینطوری

ساقی از خونه میم خیلی خوشش میاد کلا مریم هم سبک قشنگی هست خونشون 

ولی هیچ کس خبر از دل و زندگی کسی نداره ما عادت داریم ظاهر هم روقضاوت کنیم

کسی نمیتونه تصورشم بکنه ادمهایی که تو این چهاردیواری قشنگ زندگی میکنن چقدر سختی کشیدن

و سختی میکشن

 

 

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
سارینا۲

سلام موجا

پس خدا رو شکر دلخوری موقتی بوده

و موضوع داره حل میشه

حتما تجربه میشه برای موقعیتهای اینچنینی بعدی

راستی تولدت مبارک

اگر رابطتون علنی نیست، به نظرم تولد و مهمانی نگیر

شاید دوست نداشته باشه

شاد باشید

 

نه دلخوری های تموم نشده ساریناجان

مساله خیلی بزرگتر از این حرفهاست
ولی در تلاشیم حلش کنیم
مرسی عزیزم بابت تبریک تولد
رابطمون بین دوستای اون علنی هست
و بین دوسه تااز رفقای من 
فقط نمیدونم میم امادگی یه جشن کوچیک دوستانه رو داره یا نه
به نظر میاد خیلی اماده نیست و علاقه ای نداره تولد بگیره

آسمان آبی

سختی جزئی از زندگی همه است. به قول دوستی خدا هم تو قرآن گفته ما آدم ها رو برای سختی آفریدیم. برای همین دهنمون سرویسه فقط باید کنار بیایم :)

از سختی های زندگی راه فراری نیست برای همین صبر و تحمل و اگاهی خواستم ازش

آسمان آبی

امیدوارم خواسته هاتون برآورده بشه.

مرسی همچنین

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان